سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

تفسیر «وسع کرسیه السماوات و الارض» در آیة الکرسی(3)ـ

متنی که اینک ملاحظه می کنید، در پاسخ به سومین سئوالی است که درباره عبارتی از آیة‌ الکرسی مطرح شده است. اجمال سئوال این است که حفظ آسمان ها از سقوط بر زمین قابل فهم است؛ اما حفظ زمین به چه معناست؟ پاسخ این است که چون زبان قرآن همان زمان متعارف عرب عصر نزول است و در هر زبان عرفی هم تسامح وجود دارد، باید در آیه فقط همان حفظ آسمان ها را منظور دانست که مفهوم عرف است. براین اساس، به طور کلی، جستجو کردن دقت های بلاغی و علمی و فلسفی و منطقی و مانند آنها در قرآن که به زبان عرفی نازل شده، خطاست.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سئوال: به نام خدا و باسلام

منظور از «یمسک» درباره آسمان را فرمودید، خورشید و ماه و ستارگان بسان پرندگانی دانسته شدند. در آیه «إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا» از «نگهداری زمین» نیز سخن رفته، به نظر نمی رسد تصور افراد در عصر نزول درباره زمین هم مانند آنچه درباره آسمان فرمودید بوده باشد. چطور می فرمایید؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پاسخ: سئوال شما به واقع این است که مردم عصر نزول، زمین را ثابت و خورشید و ماه را متحرک می دانستند و بسان پرنده بودن با خورشید و ماه که در آسمان حرکت می کنند، سازگاری دارد؛ نه با زمین که با نگاه ظاهری در زیر پای ما ثابت به نظر می رسد. حال این تلقی با این آیات قرآن که در آنها آمده، خداوند سماوات و ارض را نگه می دارد، چگونه سازگاری دارد؟ شاید بفرمایید که این با نظر علمی سازگارتر است که زمین را نیز متحرک می شمارد.

پاسخ اینجانب به سئوال مذکور این است که قرآن به زبان عرفی نازل شده و در زبان عرفی برخی از تسامح ها وجود دارد. یکی از تسامح ها این است که گاهی دو چیز که به هم عطف می شود و بعد ضمیری مثنی در ظاهر به آنها بر می گردد؛ اما در واقع به هر دوی آن دو چیز راجع نیست؛ بلکه به یکی از آنها راجع است. در این زمینه نمونه های متعددی را می توان یاد کرد که اینک به آنها پرداخته می شود.

نمونه اول- آیه مرج البحرین

در سوره الرحمن آمده است:

مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ * بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ * ... یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ (رحمن، 19-20 و 22)؛ دو دریا را [به گونه ‏اى‏] روان کرد [که‏] با هم برخورد کنند. میان آن دو، حدّ فاصلى است که به هم تجاوز نمى‏کنند. * ... از هر دو [دریا] مروارید و مرجان برآید.

در خصوص این که در آیه آمده است، از هر دو دریای شور و شیرین، مروارید و مرجان خارج می‌شود، این سئوال مطرح است که چطور چنین گفته شده است؛ حال آن که آنها فقط از دریاى شور استخراج می‌شوند، نه دریاى شیرین؟

پاسخ این است که تثنیه آمدن «بحرین» و «منهما» در این آیات تسامحی است؛ یعنی خداوند در این آیات استخراج لؤلؤ و مرجان از هر دو دریا را اراده نکرده؛ بلکه فقط دریای شور را اراده کرده است؛ به همین رو برخی از مفسران تعبیر «منهما» را «من احدیهما» تأویل برده اند.

مؤید دیگر این که در جای دیگر به جای این که دریا را مثنی بیاورد، مفرد آورده است:

وَ هُوَ الَّذِی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِیًّا وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْیَةً تَلْبَسُونَها وَ تَرَی الْفُلْکَ مَواخِرَ فِیهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُون (نحل، 14)؛ و اوست کسى که دریا را مسخّر گردانید تا از آن گوشت تازه بخورید، و پیرایه‏ اى که آن را مى‏پوشید از آن بیرون آورید. و کشتیها را در آن، شکافنده [آب‏] مى ‏بینى، و تا از فضل او بجویید و باشد که شما شکر گزارید.

نمونه دوم – آیه قریتین

در سوره زخرف آمده است:

وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى‏ رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظیمٍ (زخرف، 31)؛ و گفتند: «چرا این قرآن بر مردى بزرگ از [آن‏] دو شهر فرود نیامده است؟»

سئوالی که اینجا مطرح است،‌ این است که آیا مراد این است که مشرکان مکه تمایل داشتند، از هر دو شهر مکه و طائف پیامبری مبعوث می شد و بر هر کدام قرآنی نازل می گردید؟

پاسخ این است که نه منظور این است که یک نفر از شهر مکه یا شهر طائف مبعوث می شد که البته شخصیت اجتماعی مهمی داشته باشد و به تعبیر مشرکان مکه «رجل عظیم» باشد؛ بر همین اساس، مفسران تعبیر «من القریتین» را به «من إحدى القریتین» تأویل برده اند.

نمونه سوم – آیه معشر الجن و الانس

در سوره انعام آمده است:

«یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَ لَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ» (انعام، 130)؛ اى گروه جن و انس، آیا از میان شما فرستادگانى براى شما نیامدند؟

سئوالی که اینجا مطرح است،‌ این است که رسولان و پیامبران از بنى آدم ‌اند و از نسل انسان‌اند، نه از جن و موجودات نامرئى؛ حال چگونه خطاب به جن و انس شده است؟

پاسخ در اینجا نیز این است که این تسامحی است و مراد فقط همان انس است و لذا مفسران «منکم» را به «من احدیکم» تأویل برده اند.

نمونه چهارم – اقطار سماوات و ارض

باز در سوره الرحمن آمده است:

یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ اْلإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلاَّ بِسُلْطانٍ (رحمن، 33)؛ اى گروه جنّیان و انسیان، اگر مى‏توانید از کرانه ‏هاى آسمانها و زمین به بیرون رخنه کنید، پس رخنه کنید. [ولى‏] جز با [به دست آوردن‏] تسلّطى رخنه نمى‏کنید.

منظور آیه از «کرانه های آسمان ها و زمین» همان همان کرانه های آسمان است که به زمین با نگاه ظاهری مماس شده است.

نمونه پنجم – آیة الکرسی

همین طور، تعبیر «حِفْظُهُما» در آیة الکرسی از قبیل تسامح قلمداد می گردد و مراد فقط نگهداری آسمانهاست.

وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما(بقره، 255)؛ کرسىِ او آسمانها و زمین را در بر گرفته، و نگهدارى آنها بر او دشوار نیست‏.

نمونه ششم – آیه امساک سماوات و ارض

بر اساس آنچه آمد، تعابیر «تَزُولا» و «زالَتا» و «أَمْسَکَهُما» در آیه مورد بحث نیز از باب تسامح برشمرده و منظور فقط نگهداری آسمان ها از سقوط است.

إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَکَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ کانَ حَلیماً غَفُورا (فاطر، 41)؛ همانا خدا آسمانها و زمین را نگاه مى‏دارد تا نیفتند، و اگر بیفتند بعد از او هیچ کس آنها را نگاه نمى‏ دارد اوست بردبار آمرزنده.

مؤید این که مراد فقط «سماوات» است، آیه ذیل است:

أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ وَ الْفُلْکَ تَجْری فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلاَّ بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحیمٌ (حج، 65)؛‌ آیا ندیده‏اى که خدا آنچه را در زمین است به نفع شما رام گردانید، و کشتیها در دریا به فرمان او روانند، و آسمان را نگاه مى‏دارد تا [مبادا] بر زمین فرو افتد، مگر به اذن خودش [باشد]. در حقیقت، خداوند نسبت به مردم سخت رئوف و مهربان است.

تکمله

اگر ما خواسته باشیم، مراد از «حفظ» و «امساک» را در آیات مورد بحث، به زمین هم برگردانیم، باید همان تصوری را که در قرآن بازتاب یافته،‌ در معنای آیات مذکور بیان کنیم؛ نه این که به علم نجوم معاصر مراجعه کنیم و بر دستاوردهای علمی جدید تطبیق دهیم.

در قرآن آمده است که خداوند کوه ها را در زمین قرار داده است که آن را از لرزش حفظ کند؛ چنان که آمده است:

خَلَقَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها وَ أَلْقى فِی اْلأَرْضِ رَواسِیَ أَنْ تَمیدَ بِکمْ (لقمان، 10)؛ آسمانها را بى‏ هیچ ستونى که آن را ببینید خلق کرد و در زمین کوه‏ هاى استوار بیفکند تا [مبادا زمین‏] شما را بجنباند.

نیز در جای دیگر آمده است:

وَ جَعَلْنا فِی اْلأَرْضِ رَواسِیَ أَنْ تَمیدَ بِهِمْ وَ جَعَلْنا فیها فِجاجاً سُبُلاً لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ * وَ جَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً مَحْفُوظاً وَ هُمْ عَنْ آیاتِها مُعْرِضُونَ (انبیاء، 31-32)؛ و در زمین کوه‏ هایى استوار نهادیم تا مبادا [زمین‏] آنان [مردم‏] را بجنباند، و در آن راههایى فراخ پدید آوردیم، باشد که راه یابند. و آسمان را سقفى محفوظ قرار دادیم، و [لى‏] آنان از [مطالعه در] نشانه‏ هاى آن اعراض مى‏ کنند.

همین طور در جای دیگر آمده است:

هُوَ الَّذی جَعَلَ لَکمُ اْلأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فی مَناکبِها وَ کلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَ إِلَیْهِ النُّشُورُ * ءَ أَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّماءِ أَنْ یَخْسِفَ بِکمُ اْلأَرْضَ فَإِذا هِیَ تَمُورُ * أَمْ أَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّماءِ أَنْ یُرْسِلَ عَلَیْکمْ حاصِباً فَسَتَعْلَمُونَ کیْفَ نَذیرِ (ملک، 15-17)؛ اوست کسى که زمین را براى شما رام گردانید، پس در فراخناى آن رهسپار شوید و از روزى [خدا] بخورید و رستاخیز به سوىِ اوست. آیا از آن کس که در آسمان است ایمن شده‏ اید که شما را در زمین فروبرد، پس بناگاه [زمین‏] به تپیدن افتد؟ یا از آن کس که در آسمان است ایمن شده‏ اید که بر [سر] شما تندبادى از سنگریزه فروفرستد؟ پس به زودى خواهید دانست که بیم ‏دادن من چگونه است!

چنان که ملاحظه می گردد، در این آیات آسمان بسان سقفی دانسته شده است که بر روی زمین زده شده، بدون این که هیچ ستونی زیر این سقف نهاده شده باشد و نیز زمین را بسان فرشی در زیر پای شما آرام قرار داد که بر روی آن حرکت کنید.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

لینک دو قسمت قبل: تفسیر «وسع کرسیه السماوات و الارض» در آیة الکرسی(1)ـ + تفسیر «وسع کرسیه السماوات و الارض» در آیة الکرسی(2)ــ

 


تفسیر «وسع کرسیه السماوات و الارض» در آیة الکرسی(2)ـ

متنی که اینک ملاحظه می کنید، دومین قسمت تفسیر عبارت «وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏» (بقره، 255) است که در پاسخ سئوال یکی از دانشجویان ارایه می شود. در قسمت اول، شواهدی به دست داده شد که مراد این عبارت، سلطنت خداوند بر آسمان ها و زمین است؛ اما در این قسمت، شواهدی به دست داده می شود که این عبارت به معنای احاطه علمی خداوند بر آسمان ها و زمین نیست. نخست سئوال دانشجو و سپس پاسخ اینجانب می آید:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

به نام خدا

سلام استاد . وقت شما بخیر و ممنون از پاسخ شما

با توجه به اینکه فرمودید باید لغات با توجه به سیاق معنا شوند و نیز با توجه به مطالب زیر آیا نمی توان گفت که منظور از کرسی علم و مقصود از «وسع کرسیه السموات والارض» این است که علم خدا آسمانها و زمین را فراگرفته است؟

کرسی به معنای علم هم آمده است، و اینکه عرب به جزوه علمی کراسه گوید، از همین باب است، چنانکه به علما و دانشمندان کراسی گفته می شود. طبری، قرطبی و ابن کثیر از ابن عباس روایت کرده اند که گفته است: کرسی خدا علم اوست. طبری گوید: خداوند همان گونه که از سخن فرشتگان خبر داده که در دعای خود گفتند: «ربنا وسعت کل شیء رحمة وعلما»(غافر، 7) در این آیه نیز خبر داده که «وسع کرسیه السموات و الارض»

علاوه بر این خداوند متعال سخن حضرت ابراهیم (ع) به قوم خود را آورده که به ایشان گفته است: «وسع ربی کل شیء علما أفلا تتذکرون» (انعام،80)

و سخن حضرت شعیب(ع) به قوم خود را که گفته است: «وسع ربنا کل شیء علما» (اعراف:89) و سخن حضرت موسی(ع) به سامری که گفته است: «إنما إالهکم الله الذی لا إله إلا هو وسع کل شئ علما» (طه:98). امام صادق(ع) نیز در پاسخ به کسی که پرسید: معنای کرسی در جمله «وسع کرسیه السموات و الارض» چیست؟ فرمودند: علم خداست.

در آیه «إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فی‏ سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ» سخن از خلق آسمان و زمین و تدبیر امر است و سلطنت رسیدن خدا با عبارات قبل و بعداز آن کاملا تناسب دارد؛ اما وسع کرسی خداوند در آیة الکرسی در سیاق سخن ازعلم خداوند و عدم علم بندگان به او(جزآنچه او بخواهد) بیان شده است: «یعلم مابین ایدیهم و ما خلفهم و لایحیطون بشیء من علمه الا بما شاء وسع کرسیه السموات و الارض». اما به سلطنت رسیدن در این سیاق آیا تناسبی با آیه دارد؟ مگر اینکه بگوییم فرمانروایی و سلطه خداوند آسمانها و زمین را فراگرفته است. پس می توان گفت منظوراز کرسی علم خداوند است؟

با تشکر از شما

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سلام، به دلایلی چند نمی توان مراد از عبارت «وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏» را احاطه علمی خدا گرفت:

1. «کرسی» در قرآن و نیز زبان عرب به معنای تخت پادشاهی به کار رفته است. مثال قرآنی اش پیش تر ذکر شد و اینک مثالی از روایت می افزایم. نقل است که وقتی جعفر بن ابی طالب از سرزمین حبشه برگشت و به دیدار پیامبر آمد. پیامبر فرمود:‌ شگفت ترین چیزی را که در سرزمین حبشه دیدی، برایم بازگو. عرض کرد: به زنی گذر کردم که بر سرش زنبیل بزرگی بود و در آن طعام وجود داشت. کسی سوار بر اسب به او می رسید و آن را می افکند. من داشتم نگاهش می کردم. او پیوسته طعام را به زنبیلش باز می گرداند و می گفت: «ویل لک یوم یضع الملک کرسیه فیأخذ للمظلوم من الظالم» (وای بر تو در روزی که پادشاه تختش را بنهد و حق مظلوم را از ظالم بستاند). پیامبر خندید به گونه ای که دندان هایش آشکار شد و فرمود: چگونه مردمی را تقدیس می کنی که حق ضعیف خودش را از قویش نمی گیرد؛ در حالی که او ناتوان است؟ (بیهقی، السنن الکبری، 6/ 95 و نک: همان، 10/ 94)

2. در معناشناسی یک لفظ هرگز صحیح نیست، به مشتق دیگری از آن لفظ مراجعه کرد؛ چون لزوماً همه مشتقات یک لفظ به یک معنا نیستند و حتی در معناشناسی یک لفظ هرگز صحیح نیست، به عین همان لفظ در سیاقی مراجعه کرد که متفاوت از سیاق لفظ مورد تحقیق است؛ چون سیاق یا همنشین های یک لفظ است که معنای آن لفظ را معین می سازد. بسا یک لفظ به تنهایی وجوه مختلفی از معانی دارد؛ اما هر کدام در سیاق خاصی مفید یک معناست.

به این ترتیب، شما برای معناشناسی لفظ «کرسی» در آیة الکرسی تنها مجازید که:

اولاً، تنها به لفظ «کرسی» در استعمالات مراجعه کنید و نه مشتقات آن نظیر «کراسه» یا «کراسی».

ثانیاً، لفظ کرسی را باید در استعمالاتی بررسی کنید که همنشین هایی مشابه همنشین های عبارت مورد تحقیق داشته باشد.

3. توجه داشته باشید که در آیة الکرسی تنها از یک صفت علم سخن نرفته است و لذا نمی توان همه عبارات این آیه را به علم تأویل برد.

اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یُحیطُونَ بِشَیْ‏ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِما شاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظیمُ (بقره، 255)

در این آیه چند گزاره مستقل از هم که هر کدام صفتی از صفات خدا را گزارش می کند، آمده است:

الف. لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ

ب. الْحَیُّ

ج. الْقَیُّومُ

د. لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ

هـ. لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ

و. مَنْ ذَا الَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ

ز. یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یُحیطُونَ بِشَیْ‏ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِما شاءَ

ح. وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظیمُ

نظر به این که در این آیه صفات متمایزی از صفات الهی بیان می شود، هر صفت را باید جداگانه معناشناسی کرد و لذا باید عبارت اخیر را مستقل از عبارات قبلی معناشناسی نمود.

به این ترتیب، همنشین های «کرسی» عبارت است از:

الف. «وَسِعَ» در نقش فعل

ب. «السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ» در نقش مفعول به

ج. «لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما» در نقش عطفی

به این ترتیب،‌هرگز روا نیست، لفظ «وسع» را در سیاقی که هیچیک از این همنشین ها را ندارد، معناشناسی کنید.

«وَسِعَ کلَّ شَیْ‏ءٍ عِلْماً» (طه،‌ 98) یا «رَبَّنا وَسِعْتَ کلَّ شَیْ‏ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً» (غافر، 7) هرگز با عبارت مورد بحث از نظر سیاق مشابه نیست؛ به علاوه «وسع» به تنهایی به معنای مطلق «گستردگی» است و اگر در عبارات مذکور به معنای «گستردگی علمی یا رحمتی» است، به جهت همنشینی با «علم» و «رحمت» است که در نقش تمییز در آنها به کار رفته است. علاوه بر این، در آیه اخیر «علم» و «رحمة» بر هم عطف شده اند و این دو از هم متمایزند و لذا در چنین آیه ای نمی توان گفت که فقط «سعه علمی» مراد است.

4. توجه داشته باشید که «سعه» لفظ عامی است، به معنای فراگیری و این حسب مورد و با توجه به سیاق کاررفتش به معنای متفاوتی به کار می رود.

الف. گاهی به معنای «سعه علمی» است؛ مانند: «وَسِعَ کلَّ شَیْ‏ءٍ عِلْماً» (طه،‌ 98) یا «وَسِعَ رَبّی کلَّ شَیْ‏ءٍ عِلْماً » (انعام، 80)

ب. گاهی به معنای «سعه رحمتی» است؛ مانند: «وَ رَحْمَتی وَسِعَتْ کلَّ شَیْ‏ءٍ » (اعراف، 156)

ج. گاهی به معنای «سعه قدرتی» است؛ مثل:‌ «وَ لا نُکلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها» (مؤمنون، 62؛ اعراف،‌ 42؛ انعام، 152) «لا یُکلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها » (بقره،‌286)

د. گاهی به معنای «سعه مالی» است؛ نظیر: «وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ کسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لا تُکلَّفُ نَفْسٌ إِلاَّ وُسْعَها » (بقره، 233) یا «وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ » (بقره، 236)

هـ. و گاهی به معنای «سعه مُلکی» است که عبارت «وَسِعَ کرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ» (بقره، ‌255) این گونه است.

بنابراین، نباید میان سیاقات مختلف یک لفظ خلط کرد و یکی را به معنای دیگری اخذ کرد.

اما دلیل این که «سعه» در این آیه به معنای «سعه مُلکی» است، این است که با عبارت «السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ» و نیز «وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما» همنشین شده است.

5. در این که آسمان ها و زمین، مُلک خداوند است، شواهد فراونی در قرآن است که برخی از آنها از این قرار است:

وَ لِلَّهِ مُلْک السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلى کلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ (آل عمران، 189)

 لَهُ مُلْک السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ یُحْیی وَ یُمیتُ وَ هُوَ عَلى کلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ (حدید، 2)

لِلَّهِ مُلْک السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ ما فیهِنَّ وَ هُوَ عَلى کلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ (مائده، 120)

 أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ شُفَعاءَ قُلْ أَ وَ لَوْ کانُوا لا یَمْلِکونَ شَیْئاً وَ لا یَعْقِلُونَ * قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمیعاً لَهُ مُلْک السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (زمر، 43-44)

وَ تَبارَک الَّذی لَهُ مُلْک السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ * وَ لا یَمْلِک الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ (زخرف، 85-86)

6. باید توجه داشت که مراد از «مُلک» مملکت است که تحت حکومت یک «مَلِک» به معنای پادشاه اداره می شود؛ چنان که درباره مملکت مصر به پادشاهی فرعون آمده است:

وَ نادى فِرْعَوْنُ فی قَوْمِهِ قالَ یا قَوْمِ أَ لَیْسَ لی مُلْک مِصْرَ وَ هذِهِ اْلأَنْهارُ تَجْری مِنْ تَحْتی أَ فَلا تُبْصِرُونَ (زخرف، 51)

نیز درباره مملکت کنعان به پادشاهی طالوت آمده است:

وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکمْ طالُوتَ مَلِکاً قالُوا أَنَّى یَکونُ لَهُ الْمُلْک عَلَیْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْک مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ یُؤْتی مُلْکهُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ (بقره، 247)

بر همین قیاس خداوند «مَلِک» (پادشاه) و صاحب «مُلک» (مملکت) خوانده شده است؛ چنان که آمده است:

یُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی اْلأَرْضِ الْمَلِک الْقُدُّوسِ الْعَزیزِ الْحَکیمِ (جمعه، 1)

فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِک الْحَقُّ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْکریمِ (مؤمنون، 116)

چنان که پیش تر آمد، «کرسی» و «عرش» به معنای تخت پادشاهی است و این که خدا صاحب کرسی یا عرش خوانده می شود، یعنی که او پادشاه است. پادشاه نیز مظهر قدرت و سلطنت است؛ نه مظهر علم؛ لذا وقتی گفته می شود که خداوند کرسی یعنی تخت پادشاهی دارد، به این معناست که قدرت و سلطنت دارد؛ نه علم.

7. هم به دلیل عقلی که قرآن تواتر لفظی دارد و هم به دلیل نقلی که حدیث عرضه است، ما نباید روایات ائمه(ع) را بر قرآن حاکم کنیم؛ بلکه باید روایاتی را که موافق آیات قرآن است، بپذیریم و روایاتی را که مخالف قرآن است، اگر همراه با قرائن جعل باشد، دور افکنیم و اگر با قرائن جعل نباشد، توجیه نماییم. اگر در روایتی از ائمه(ع) رسیده باشد که مراد از عبارت مورد بحث، احاطه علمی خدا بر آسمان ها و زمین است، باید آن را از لوازم معنای آیه برشمرد؛ نه معنای اصلی آن.


تفسیر «وسع کرسیه السماوات و الارض» در آیة الکرسی(1)ـ

متنی که اینک ملاحظه می کنید، اولین قسمت تفسیر عبارت «وَسِعَ کرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما» (بقره، 255) در آیة الکرسی است. خلاصه تفسیر این که مراد این است که سلطنت خدا آسمان ها و زمین یعنی جهان را فراگرفته و تدبیر آنها بر عهده اوست و لذا خداوند آسمان ها و زمین را از فرو افتادن در زمین نگه می دارد و در این کار خسته نمی شود. البته این تعبیر خطاب به عرب عصر نزول است که نگاهی ظاهری به جهان داشتند و می اندیشیدند که خورشید و ماه و ستارگان بر فراز سر آنان قرار دارد و در قرآن متناسب با سطح فهم آنان با آنان سخن گفته شده است. در نگاه ظاهری است که تصور می شود، خورشید و ماه و ستارگان بر فراز ما قرار دارند؛ اما در نگاه علمی پایین و بالایی درباره زمین و خورشید و ماه و ستارگان مفهومی ندارد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

به نام خدا

سلام استاد

یک تحقیقی درباره ترجمه معنای آیة الکرسی در ترجمه های معاصر انجام می دهیم. درباره کرسی چهار نظر مختلف وجود دارد. ممنون راهنمایی کنید.

فخر رازی «وسع فلانا الشیء» را هنگامی دانسته است که تاب و تحمل شیء و امکان قیام به آن برای فرد وجود داشته باشد. وی و زمخشری در معنای «کرسی» و« وَسِعَ کُرْسِیُّهُ» 4 وجه مطرح را می کنند:

1. این اصطلاح تنها تصویر و تمثیلی از عظمت، کبریاء و شأن الهی است.

2. وسعت علم خداوند؛ زیرا علم مانند کرسی امری است که به آن اعتماد می شود و اینگونه است که به علماء، کراسی گفته می شود.

3. مراد از کرسی، سلطان، قدرت و ملک است که الوهیت با قدرت و خلق و ایجاد حاصل می شود و عرب اصل هر چیزی را کرسی می گوید و گاه ملک را به اعتباراسم مکان ملک، کرسی می گوید؛ زیرا پادشاه بر کرسی می نشیند.

4. آنچه در برخی روایات آمده، مبنی بر اینکه کرسی جسمی عظیم است که آسمان ها و زمین را فراگرفته و درباره کیفیت آن اختلاف شده، مثلا از قول حسن بصری نقل شده که وی کرسی را همان عرش دانسته است.

فخر رازی قول چهارم را برگزیده و اقوال دیگر را باعث عدول بی دلیل از ظاهر آیه می داند.

به نظرم می رسد،‌ نظر سوم فخر رازی و زمخشری صحیح باشد و در آیاتی که مربوط به غیب و نیز صفات خداوند است، اصل این است که باید از ظاهر عدول کرد و معنای کنایی جمله را باید در نظر داشت تا شبهه تجسیم پیش نیاید.

علامه در معنای کرسی میان نظر دوم و سوم جمع نموده است. وی کرسی را کنایه از ملک و سلطنت دانسته و مراد از وسعت کرسى، احاطه مقام سلطنت الهى است. سپس از میان معانی محتمل برای کرسی، «مقام ربوبى» را برگزیده و آن را مقامى دانسته که تمامى موجودات آسمان ها و زمین قائم به آن هستند و در نتیجه، کرسى را مرتبه ‏اى از مراتب علم دانسته و وسعت کرسى خدا را به این معنا که مرتبه ‏اى از علم خدا، آن مرتبه ‏اى است که تمامى عالم قائم به آن است، و همه چیز در آن محفوظ و نوشته شده است که با تعبیر بعد یعنی «وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما» تناسب کامل دارد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سلام. به طور کلی بهترین روش تفسیر قرآن این است که هر کلمه و عبارتی را با تکیه بر سیاق خود آن و نیز سیاق های مشابهی که آن کلمه یا عبارت به کار رفته و با تکیه بر فهمی که مخاطبان قرآن در عصر و مصر نزول داشتند، تفسیر کنیم؛ اما در خصوص عبارت مذکور چند نکته را عرض می کنم:

1. کرسی به معنای تخت پادشاهی به کار رفته؛‌ چنان که درباره تخت پادشاهی حضرت سلیمان در قرآن آمده است:‌

وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَیْمانَ وَ أَلْقَیْنا عَلى کرْسِیِّهِ جَسَداً ثُمَّ أَنابَ (ص،34)؛ و قطعاً سلیمان را آزمودیم و بر تخت او جسدى بیفکندیم پس به توبه باز آمد.

البته «کرسی» در اینجا به معنای حقیقی به کار رفته است؛ یعنی مراد همان تخت پادشاهی است که حضرت سلیمان بر آن جلوس می کرد؛ اما گاهی هم به معنای مجازی به کار می رود که در آیة‌ الکرسی چنین است. تمام این آیه چنین است:

اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی اْلأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یُحیطُونَ بِشَیْ‏ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِما شاءَ وَسِعَ کرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظیمُ (بقره، 255)؛‌ خداست که معبودى جز او نیست زنده و برپادارنده است نه خوابى سبک او را فرو مى‏گیرد و نه خوابى گران آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست. کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟ آنچه در پیش روى آنان و آنچه در پشت سرشان است مى‏داند. و به چیزى از علم او، جز به آنچه بخواهد، احاطه نمى‏یابند. کرسىِ او آسمانها و زمین را در بر گرفته، و نگهدارى آنها بر او دشوار نیست، و اوست والاىِ بزرگ.

3. آنچه معنای یک کلمه را در جمله مشخص می کند، سیاق یا همنشین های آن است. در سیاق آیة‌ الکرسی هیچ قرینه ای وجود ندارد که دلالت داشته باشد، «کرسی» در آن به معنای حقیقی اش به کار رفته باشد. در ذیل عبارت «وَسِعَ کرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ» عبارت «وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما» آمده و این قرینه ای است که می تواند معنای عبارت قبلش را روشن سازد و معنای آن عبارت، این است که خدا آسمان ها و زمین را حفظ می کند و حفظ آنها نیز برای خدا گران نیست و او را خسته نمی کند.

4. مراد از حفظ سماوات در این آیه، نگه داشتن خورشید و ماه و ستارگان از سقوط بر زمین است؛ چنان که در جای دیگر آمده است:

أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ وَ الْفُلْکَ تَجْری فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلاَّ بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحیمٌ (حج،‌ 65)؛ آیا ندیده ‏اى که خدا آنچه را در زمین است به نفع شما رام گردانید، و کشتیها در دریا به فرمان او روانند، و آسمان را نگاه مى‏دارد تا [مبادا] بر زمین فرو افتد، مگر به اذن خودش [باشد]. در حقیقت، خداوند نسبت به مردم سخت رئوف و مهربان است.

یا در جای دیگر آمده است:

إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَکَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ کانَ حَلیماً غَفُوراً (فاطر، 41)؛ همانا خدا آسمانها و زمین را نگاه مى‏دارد تا نیفتند، و اگر بیفتند بعد از او هیچ کس آنها را نگاه نمى‏دارد اوست بردبار آمرزنده.

در آیات قرآن خورشید و ماه و ستارگان مانند پرندگانی دانسته شده است که در آسمان حرکت می کنند؛ چنان که آمده است:

أَ لَمْ یَرَوْا إِلَى الطَّیْرِ مُسَخَّراتٍ فی‏ جَوِّ السَّماءِ ما یُمْسِکُهُنَّ إِلاَّ اللَّهُ إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (نحل، 79)؛ آیا به سوى پرندگانى که در فضاى آسمان، رام شده‏اند ننگریسته‏ اند؟ جز خدا کسى آنها را نگاه نمى‏دارد. راستى در این [قدرت ‏نمایى‏] براى مردمى که ایمان مى‏آورند نشانه‏ هایى است.

چنان که ملاحظه می شود، تعبیر «یمسک» هم درباره «سماوات» (خورشید و ماه و ستارگان) به کار رفته و هم درباره «طیر» (پرندگان). این شباهت تصور بازتاب یافته در قرآن را آشکار می سازد که خورشید و ماه و ستارگان بسان پرندگانی دانسته شده است که در آسمان حرکت می کنند. همچنان که خدا پرندگان را نگه می دارد، خورشید و ماه و ستارگان را هم نگه می دارد.

در جای دیگر از حفظ آسمان یا آسمان ها به تسخیر خورشید و ماه و ستارگان تعبیر شده؛ چنان که آمده است:

إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فی‏ سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ یَطْلُبُهُ حَثیثاً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمین (اعراف، 54)؛ در حقیقت، پروردگار شما آن خدایى است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر تخت نشست. روز را به شب- که شتابان آن را مى‏طلبد- مى‏پوشاند، و [نیز] خورشید و ماه و ستارگان را که به فرمان او رام شده‏اند [پدید آورد]. آگاه باش که [عالم‏] خلق و امر از آنِ اوست. فرخنده خدایى است پروردگار جهانیان.

5. عبارت «وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما» در رد باور یهودیان است که معتقد بودند، خداوند بعد از آفرینش آسمان ها و زمین خسته شد؛ چنان که در جای دیگر آمده است:

وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فی‏ سِتَّةِ أَیَّامٍ وَ ما مَسَّنا مِنْ لُغُوب (ق، 38)؛ همان [خدایى‏] که ما را به فضل خویش در سراى ابدى جاى داد. در اینجا رنجى به ما نمى‏رسد و در اینجا درماندگى به ما دست نمى‏دهد.»

6. عبارت «وَسِعَ کرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ» در معنا نظیر عبارت «اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ» است که در آیات متعددی از جمله آیه ذیل به کار رفته است:

إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فی‏ سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ ما مِنْ شَفیعٍ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ أَ فَلا تَذَکَّرُون (یونس، 3)؛ پروردگار شما آن خدایى است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید. سپس بر تخت نشست. کار [آفرینش‏] را تدبیر مى‏کند. شفاعتگرى جز پس از اذن او نیست. این است خدا، پروردگار شما، پس او را بپرستید. آیا پند نمى‏گیرید؟

مراد از به تخت نشستن یک پادشاه به سلطنت رسیدن اوست و در اینجا هم درباره خدا مراد این است که خدا به سلطنت آسمان ها و زمین رسیده است.

7. عرش نیز در قرآن به معنای تخت پادشاهی به کار رفته است؛ چنان که درباره حضرت یوسف آمده است:

وَ رَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْشِ (یوسف، 100)؛ و پدر و مادرش را به تخت برنشانید.

و گاهی هم به معنای مجازی به کار رفته است که آیه قبلی از آن جمله است و مراد از «استوا بر عرش» به سلطنت رسیدن پادشاه است. در آیه شریفه نیز مراد به سلطنت رسیدن خداست؛ یعنی خدا بعد از آن که آسمان ها و زمین را خلق کرد و اینها به واقع «مُلک» خدا به شمار آمدند، تدبیر آنها را بر عهده گرفت؛ چنان که در ذیل آن آمده است: «یُدَبِّرُ الْأَمْرَ؛ امر آسمان ها و زمین را تدبیر می کند.»

این عبارت در معنا نظیر عبارت «مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ» (اعراف، 54)‏ است. «خلق» برای خداست؛ یعنی خدا آسمان ها و زمین را خلق کرده است و «امر» برای خداست؛‌ یعنی تدبیر آسمان ها و زمین را نیز خدا بر عهده دارد.