سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

منع نقل و کتابت حدیث در زمان امام علی(ع)ـ

متنی که اینک ملاحظه می کنید، شماری سئوال و پاسخ در زمینه منع نقل و تدوین حدیث است. نخست سئوالات از نظر گذرانده  و سپس پاسخ هایی اینجانب آورده می شود.

سلام خدمت استاد گرامی

فرا رسیدن سال نو و عید نوروز را خدمت شما تبریک می گویم. همانطور که مستحضر هستید بنده در بندر عباس هستم و به همراه همسرم مشغول فعالیت تبلیغی!

استاد در این مدت بر سئوالات و در گیری های ذهنی ام در باب علوم قرآن و حدیث و به طور کلی مسائل دینی و اعتقادی افزوده شده است؛ گرچه همچنان با سایت های شما و گروه قرآن دانشجو در ارتباط هستم؛ اما به دلیل دسترسی نامناسب به اینترنت و نیز مشغله فکری و کاری فرصت طرح آنها را نمی یابم.

ظاهرا مدتی است از طرف نهاد رهبری دانشگاه ها طرحی به نام حوزه علوم اسلامی برای دانشجویان راه اندازی شده است. بنابر پاره ای از نیاز مندی ها که هیچ ربطی هم به شایستگی و توانایی های بنده ندارد، با تقاضای تدریس درس علوم حدیث در طرح یاد شده که در دانشگاه بندرعباس برای دانشجویانی از مراکز مختلف آموزش عالی و رشته های گوناگون برگزار می شود، موافقت کرده ام. حالا در حین تدریس پرسشی که از مدت ها قبل در ذهنم بود و پاسخ آن را نیافتم، پیش آمده است و نمی دانم اگر احیانا به ذهن یکی از دانشجویان هم برسد چه پاسخی باید بدهم. جز شما کسی را برای مطرح کردن آن سراغ ندارم. اگر نظر خود را برایم ارسال کنید و یا منبعی مطمئن معرفی کنید؛ باتوجه به اطلاع از مشغله های شما بسیار متشکر می شوم.

بیش از این زیاده گویی نمی کنم. اما نقطه ابهامی که برای من در متون تاریخی وجود دارد اینکه: درباره منع تدوین حدیث گفته شده است که «خلفا تا زمان عمر بن عبد العزیز اجازه کتابت حدیث را نداده اند، گرچه این منع در باره حدیث در شیعه وجود ندارد؛ چون شیعیان از ابتدا مخالفت کردند و حتی نوشته اند، به علاوه باید اعتقاد به عصمت ائمه (ع) و انتقال سینه به سینه سنت پیامبر(ص)را نیز در نظر گرفت». حال سوال بنده این است که آیا امام علی (ع) در زمان خلافت خویش، برای ازمیان برداشتن این منع اقدامی نفرموده اند؟ برفرض صحت آنچه گفته شد، ایشان در مقام امامت و جانشینی رسول(ص) به بهترین شکل معارف را انتقال داده اند؛ اما آنجا که از خلفا نام برده می شود و حتی گفته می شود که پیروی از فرمان منع تا زمان خلافت عمربن عبدالعزیز توسط بقیه خلفا دنبال شد،‌ هیچ توجهی به مقطعی از زمان که در آن امام اول شیعیان در مقام خلیفه تمام مسلمین بوده اند، نمی شود!

لازم به ذکر است که این ابهام تاریخی برای بنده در مورد مصحف علی (ع) نیز وجود دارد؛ چرا که گفته اند که «قرآن علی علیه السلام به ترتیب نزول و به همراه شرح و تفسیر بوده است؛ امام نیز قصد عرضه آن را داشته اند، اما چون عمر و ابوبکر پس از رحلت پیامبر(ص) از پذیرفتن آن سرباز زدند، امام(ع) فرمودند که دیگر این را نخواهید دید و آن قرآن دست به دست توسط امامان (ع) گشته است و اکنون در اختیار امام زمان(عج) است و ...». حال اگر دو خلیفه اول حاضر به پذیرفتن آن نشدند، چرا خلیفه چهارم که خود وجود مقدس امام (ع) بود، به نشر آن اقدام نکردند؟ اگر در آن چیز هایی بود که برای هدایت مسلمین مفید بود، چرا امام (ع) وقتی فرصت سیاسی و آزادی پیدا کردند، جامعه اسلامی را تا قرن ها بعد از آن محروم کردند؟

ای کاش فرصت می کردم تمام شبهات و پرسش هایم را خدمت شما مطرح کنم و حتی طرح ها و فرضیه های ذهنمی ام را در مورد مسائل اعتقادی به شما انتقال می دادم! به راهنمایی شما امیدوارم. دعا کنید قبل از هر چیز در اعتقادات خود ثابت قدم باشیم و خداوند توفیق بیشتری در کسب معرفت و تقوا دهد-حال که به هر تقدیر در مقام هدایت عده ای قرار گرفته ایم-.

حفظکم الله

پاسخ                  

سلام علیکم

آنچه به اجمال می توانم، در پاسخ شما عرض کنم، از این قرار است:

اولاً، ابهام و اختلاف نظر در زمینه منع نقل و تدوین حدیث ربطی به اعتقادات اساسی ما که عبارت از همان اصول و ضروریات دین و مذهب است، ندارد و لذا تزلزل و شک در آنها اعتقادات ما را نباید متزلزل سازد. متأسفانه گاهی چنان دایره اعتقادات را گستردش می دهند که پنداشته می شود، در هر چیز شک و اختلاف نظری وجود داشته باشد، اسلام در خطر واقع می شود و هر که سئوالی درباره آنها مطرح می کند، باید سئوال او را شبهه تلقی کرد و یا اگر نظر خاصی دارد، باید با او مقابله شود.

ثانیاً، چنان که شواهد تاریخی نشان می دهد، منع نقل و کتابت حدیث بیش تر ناظر به فضائل امام علی(ع) و اهل بیت(ع) بوده است و گرنه در موضوعات دیگر خود خلفاء اذن نقل و کتابت داده اند.

ثالثاً، منع های خلفاء چندان کارساز نبوده است. شاهد این مطلب آن که در زمینه فضائل اهل بیت(ع) روایات بی شماری از طریق صحابه نقل شده و به دست ما رسیده و بهترین منبع اثبات حقانیت اهل بیت(ع) و مذهب حقه تشیع شمرده می شود.

رابعاً، در دوران گذشته، نظام بروکراسی گسترده ای حاکم نبوده و لااقل در دوره خلفای سه گانه، قانون و بخش نامه ای در زمینه منع نقل و کتابت حدیث صادر نشده و لذا نیازی نبوده است که امام علی(ع) وقتی به خلافت رسیدند، قانون و بخش نامه ای در نقض آن به مقامات دولتی ارسال نماید.

به این ترتیب، این سخن که منع نقل و کتابت حدیث تا زمان عمر بن عبد العزیز برجا بوده و هیچ حدیثی نقل و کتابت نمی شده، از دقت علمی برخوردار نیست.

خامساً، شیعه به معنای خاص که برای اهل بیت(ع) طبق سفارش پیامبر(ع) در حدیث متواتر ثقلین، مرجعیت اجتماعی و دینی قائل باشند، تا زمان صادقین(ع) چندان وجود نداشته است. طبق بیان ائمه(ع) در آن دوران، شمار شیعیان از انگشتان دست تجاوز نمی کرده است. به همین رو، از ائمه(ع) قبل از ایشان روایات زیادی به دست ما نرسیده است.

سادساً، امام علی(ع) وقتی به خلافت رسید، ایشان را تنها به عنوان خلیفه مسلمین قبول داشتند؛ نه به این عنوان که لزوماً باید معارف دینی را از ایشان اخذ کنند. شاهد این مطلب آن که وقتی امام علی(ع) خواست بدعت عمر را در زمینه به جماعت خواندن نماز تراویح برچیند، فریاد واعمرای مسلمانان بلند شد؛ لذا امام ایشان را به حال خودشان واگذاشت. یا خوارج امام علی(ع) را مشرک و واجب القتل می خواندند. شامیان نیز حق را به معاویه داده بودند و بر این پندار بودند که آن امام مظلوم حتی نماز نمی خواند.

به علاوه دوران خلافت آن امام هم بیش از پنج سال نبود و همه این دوران نیز به جنگ گذشت؛ لذا نمی توان از ایشان انتظار داشت که تغییرات مهمی در میان مردم ایجاد کند و قدرت ترویج مصحف خود را در میان مردم داشته باشد. علاوه بر این که قرآن به همین ترتیب عثمانی اش هم هدایت کننده بود و معارف اسلامی در قالب باورهای رایج و سنت های عملی و روایات از پیامبر(ص) در میان مسلمانان موجود بود.

به همین رو، وقتی طلحه از امام علی(ع) درباره مصحفش پرسش می کند، پاسخ می فرمایند که همین مصحف عثمانی برای هدایت مردم کافی است و این مصحف تا زمان قیام حضرت قائم(ع) تغییر نمی یابد و او آنگاه که قیام کند، مصحفی را که تألیف کرده ام، عرضه خواهد کرد.

مهم ترین ویژگی مصحف امام علی(ع) این است که به ترتیب نزول مرتب شده؛ در حالی که ترتیب مصحف موجود بسیار پریشان است. حتی سوره های مدنی هم در کنار هم نیامده و در آن سوره ها تقریبا بر عکس ترتیب نزول سامان پیدا کرده است. ترتیب مصحف موجود هرگز مورد تأیید پیامبر(ص) و ائمه(ع) نبوده و تألیف آن هرگز به فرمان پیامبر(ص) نبوده است؛ اما تألیف مصحف امام علی(ع) به فرمان پیامبر(ص) انجام شده و بدیهی است که امام علی(ع) مصحفش را بر خلاف نظر پیامبر(ص) سامان نداده است. به لحاظ علمی و عقلی نیز مقتضی است، یک مجموعه ای که قطعات آن طی 23 سال و حسب شرایط و مقتضات مختلف تاریخی فراهم شده، به ترتیب تاریخی مرتب گردد. اگر قرآن به ترتیب نزولش مطالعه شود، بسیاری و شاید تمام اختلافات تفسیری که اینک ملاحظه می شود، برطرف می گردد. به نظر اینجانب بهترین و لازم ترین تفسیر قرآن تفسیر تاریخی است؛ یعنی تفسیری که مبتنی بر اطلاعات معهود عرب حجاز در عصر پیامبر(ص) باشد.

در ضمن، اینجانب در زمینه مصحف امام علی(ع) کتابی تألیف کرده ام که می توانید آن را در نرم افزار مشکات مطالعه فرمایید.

موفق باشید


قرآنیون و سرگذشت و اندیشه های آنان

قرآنیون نامی است که بر جریانی اسلامی اطلاق شده که در مصر پیدا شده و به طور محدود در داخل مصر و بیرون از آن طرفدارانی پیدا کرده است. قرآنیون نامی است که در اصل دشمنان آنان بر ایشان گذاشتند؛ اما آنان ایرادی نمی بینند که به این نام خوانده شوند؛ بلکه آن را شرافتی برای خود می دانند و بر خود «اهل قرآن» اطلاق می کنند. ویژگی فکری جریان قرآنیون عبارت است از عدم اخذ احادیث و روایاتی که به حضرت محمد پیامبر اسلام(ص) نسبت داده می شود یا به سنت نبوی معروف است؛ بنابراین قرآنیون به قرآن به عنوان مصدر تشریع بسنده می کنند؛ زیرا معتقدند، خدا حفظ آن را وعده کرده و فرموده است: "إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ" (سورة الحجر آیة 9) و با استناد به آن می گویند: قرآن یگانه کتابی است که تمام مسلمانان بر درستی اش اتفاق نظر دارند؛ در حالی که در باره درستی احادیث اختلاف بسیاری میان فرقه های اسلامی گوناگون وجود دارد؛ حتی در میان هر فرقه میان علمایشان اختلاف وجود دارد. قرآنیون به اقوال سلف یا اجماع علماء یا قیاس و جز آنها که از مصادر تشریع سنی یا شیعی یا دیگر فرقه ها شمرده می شود، اعتنایی ندارند. قرآنیون بر این فرقه ها «ادیان زمینی» اطلاق می کنند. بر همین اساس، آنان با فکر اسلامی که از عصر محمد بن ادریس شافعی رایج شد، مخالف اند و آن را انحراف در اسلام صحیح و مخالف آن می شمارند.

پیدایش

برخی از پژوهش گران بر این نظرند که فکر انکار سنت برای اولین بار از سوی خوارج اظهار شد که اقامه حد سنگسار زناکار و مسح کردن بر کفش و دیگر تشریعاتی را که از رهگذر روایت از پیامبر بود و در قرآن وجود نداشت، رد کردند.

اما در دوره جدید فکر انکار سنت در هند در فاصله اشغال انگلستان از سوی احمد خان اظهار شد که قرآن را با روش عقلی تفسیر کرد و برای پذیرش حدیث شروط سختی را قرار داد که بر اساس آن بیش تر احادیث را انکار می کرد؛ سپس عبد الله جکر الوی در پاکستان کار او را پی گرفت. او به تدریس حدیث اشتغال داشت؛ به همین رو با شماری از شبهاتی درباره حدیث رو به رو شد تا آنجا که در نهایت به انکار حدیث به طور کلی روی آورد و این که قرآن تنها چیزی است که خداوند بر پیامبر اسلام(ص) نازل کرده است. او گروهی را به نام «اهل ذکر و قرآن» بنیان نهاد که از طریق آن ادعا کرد که قرآن تنها منبع احکام شرعی است و در این زمینه کتاب های بسیاری را تألیف کرد و فکر احمد الدین امرتسری بینانگذار گروه امت مسلمان را بنیان نهاد که به افکار او دعوت می کرد و پس از آن غلام احمد پرویز به آن دعوت می نمود. سپس شروع کرد، دیگران را به افکار خود از رهگذر مجله طلوع الاسلام که آن را برای همین هدف تأسیس کرده بود، دعوت کند. پیوسته این افکار در شبه قاره هند تا کنون وجود دارد.

دکتر احمد صبحی منصور رهبر معنوی قرآنیون در مصر و جهان عرب بر این نظر است که ریشه های قرآنیون از حرکت اصلاحی شیخ محمد عبده در سال 1905م شروع شده است. او می گوید: محمد عبده حدیث و تصوف را رد کرد و بخاری را نقد نمود و شفاعت را منکر شد؛ اما شاگردش محمد رشید رضا با مبانی او مخالفت کرد و با سلفیه همکاری نمود. او استاد حسن بنا بنیانگذار گروه اخوان المسلمین بود. او می گفت: آثاری از مکتب محمد عبده در این زمینه هست و آخرین کس شیخ محمد شلتوت شیخ اسبق الازهر بود و پیش از آن شیخ مرتضی مراغی بود که شیخ محمود شلتوت در آن زمان مدیر کتابخانه الازهر بود.

دکتر منصور در آغاز به تدریس در الازهر به سال 1977 اشتغال داشت؛ اما بعد با علمای دینی اعم از صوفیه و سلفیه درگیر شد و کار به آنجا کشید که از در سال 1987 به اتهام انکار سنت از شغلش برکنار شد و در پایان همین سال دو ماه به زندان افتاد. بعد از آن به طور مستقل از طریق کتاب ها و مقالات و بحث ها و جلساتش در «مرکز ابن خلدون» و جاهای دیگر افکارش را تبلیغ می کرد.

دکتر منصور می گوید: ما گروه بزرگی از استادان دانشگاه و وکلاء و گروه های دیگر شده بودیم و همگرایی میان ما رو به ازدیاد بود و در سال 2002م من در مساجد قاهره و جاهای دیگر سخنرانی می کردم. تا این که بعد از بستن مرکز ابن خلدون و موج دستگیری به اتهام تحقیر مذاهب ناچار شدم به عنوان پناهنده سیاسی به امریکا بروم.

او بعد از استقرار در آمریکا در عرصه اینترنت ظاهر شد و روش فکری جدیدش را تبلیغ کرد و مرکز جهانی قرآن کریم را در ایالت ویرجینیا راه اندازی کرد و از طریق آن به نشر مقالات و کتب و بحث هایش برای معرفی روش فکری اش اقدام کرد.

روش قرآنیون

روش قرآنیون در تدبر قرآن روشی عقلی است که بر فهم قرآن با قرآن متکی است. آنان عبارت «تفسیر قرآن» را رد می کنند؛ زیرا عقیده دارند، تفسیر برای چیز غامض و پیچیده است؛ در حالی که قرآن برای فهم و تدبر آسان قرار داده شده؛ همان طور که در خود قرآن چنین ذکر شده است. قرآنیون روایات اسباب نزول و تفسیرهای مذکور در کتب گذشتگان را نیز رد می کنند. آنان معتقدند، عموم مسلمانان تفسیرهای گذشتگان و روایات اسباب نزول را تقدیس می کنند ولو آن که با قرآن معارض باشد و از این طریق کلام بشری را که در درستی متن و سندش تردید است، بر کلام الهی که به درستی اش قطع وجود دارد، مقدم می شمارند. آنان با تکیه بر فهم قرآن با قرآن مصطلحات قرآن را فهم می کنند.

اندیشه ها و باورها

برخی از مهم ترین اندیشه های قرآنیون از این قرار است:

الف. یکی از اندیشه های قرآنیون این است که در قرآن ناسخ و منسوخ وجود ندارد. آنان بر خلاف باور رایج معتقدند که هیچ آیه حکم آیه دیگری را نسخ نکرده و کلمه «آیه» در عبارت «مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا» به معنای معجزه است.

ب. دیگر از اندیشه های آنان این است که حدیث منبع تشریع نیست. قرآنیون آنچه را که احادیث نبوی نامیده می شود، منسوب به پیامبر اسلام(ص) نمی دانند و روشی که در تصحیح احادیث نبوی اتخاذ شده است، فاقد بی طرفی و مخالف روش صحیح علمی می شمارند؛ بر این اساس،‏ بسیاری از احادیث از صحاح که مسلمانان تا امروز در آن اختلاف دارند، خارج می شود. به علاوه معتقدند که تصحیح این احادیث نبوی متکی بر نظر صاحبان صحاح است و قابل رد و قبول است. افزون بر این عقیده دارند، پیامبر اسلام(ص) از کتابت احادیثی که اکنون در صحاح است، نهی کرده است و این احادیث تا قرن سوم هجری یعنی بعد از متجاوز از 280 سال از وفات پیامبر(ص) تدوین نشد. علاوه بر آن بسیاری از احادیث جعلی و اختلافی طی این سه قرن پدیدار شد؛ از این رو قرآنیون سنت قولی یا آنچه که احادیث نبوی نامیده می شود، از منابع تشریع اسلامی نمی شمرند؛ بر این اساس طبق نظر آنان روا نیست که شریعت بر پایه هایی مشکوک احادیث نبوی بنا شود.  در باره اصل احادیث نبوی دکتر احمد صبحی می گوید: امویان به منظور پایه دار کردن حکومتشان احادیثی را ساختند که مقام معاویة بن ابی سفیان جد امویان را بالا ببرد و مقام مخالفان آنان مثل علی بن ابی طالب و فرزندانش یا عبد الله بن زبیر و دیگران را پایین آورد. به همین رو آن احادیث را قصه گویان در خیابان ها و مساجد نقل می کردند؛ همان طور که عباسی ها در بزرگداشت ابن عباس چنین کردند. خلفای این دو دولت از طریق علمای دینی درباری به جعل احادیثی مثل قتل مرتد پرداختند و آنها را به پیامبر نسبت دادند تا به تثبیت حکومتشان کمک کنند و از مخالفانشان رهایی پیدا کنند و این احادیث در پیدایش جبری ها در دوره اموی مؤثر بود و به موجب آن هر امری از جمله وجود حاکمان برای انسان مقدر دانسته شد. دکتر منصور معتقد است، غرضی که ورای این احادیث بود، عبارت بود از سرگرم ساختن مردم به امور فرعی تا به مطالبه حقوقشان و آزادی اندیشه نپردازند. قرآنیون معتقدند، بعضی از احادیث را گروهی از فارس ها جعل کردند تا قدرت از دست رفته اشان را احیا کنند.

در عین حال، قرآنیون به آنچه که آن را سنت فعلی می نامند، عمل می کنند و آن عبارت از افعالی است به نحو تواتر نقل شده است؛ مثل کیفیت نماز و حج و زکات و دیگر اموری که جزئیات آنها در قرآن ذکر نشده؛ اما نسل اندر نسل نقل شده است و تقریباً تمام مسلمانان بر کیفت انجام آنها اتفاق نظر دارند؛ بدون این که نیازی به احادیث موجود در کتب حدیث باشد. قرآنیون معتقدند، سنت پیامبر عبارت از همان عمل پیامبر به آنهایی است که در قرآن آمده است و نه بیش از آن. بنابراین بر مسلمانان است که از طریق عمل به آنچه که در قرآن آمده است، به پیامبر تأسی کنند؛ چنان که در قرآن آمده است: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً».

ج. دیگر از اندیشه های قرآنیون این است که اسلام به نظر آنان به دولتی عرفی می خواند که میان مردم کشور بر اساس نژاد یا دین یا جز این ها فرقی نگذارد؛ چنان که نظام دموکراسی و مردم بر مردم چنین است. به باور قرآنیون حکومت اسلامی آزادی اندیشه و بیان و رعایت حقوق بشر و آزادی های فردی را تضمین می کند و وظیفه ندارد، مردم را به زور به بهشت ببرد. قرآن هیچ کیفر دنیوی بر ضد مرتکبان گناهانی که زیانی به دیگران نمی رساند و جزو آزادی های فردی است، ذکر نمی کند. نیز هیچ کیفری را ضد کسانی که اندیشه اشان را بیان کنند یا عقیده اش را تغییر بدهند و دینش را عوض کنند، ذکر نمی کند؛ بلکه بر عکس به آزادی عقیده و آزادی بیان و احترام اندیشه مخالف فرا می خواند.

قرآنیون - ویکیبیدیا، الموسوعة الحرة