سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

نقد اعجاز علمی قرآن در زمینه محل پیدایش شیر

آنچه اینک ملاحظه می کنید، نامه ای است که یکی از همکاران گروه فیزیک به ضمیمه مقاله ای درباره اعجاز علمی در آیه 66 سوره نحل برایم فرستاده و از من خواسته نظرم را درباره آن بیان کنم. من در ذیل اصل نامه ایشان و خلاصه ای از مقاله ضمیمه را می آورم و آنگاه نقد خودم را بر آن بیان می کنم.

اما قبل از آن مناسب است، بگویم که به نظر من هیچ یک از دستاوردهای علمی که بعد از نزول قرآن به دست آمده، در قرآن وجود ندارد و هرگز در قرآن چیزی از علوم بشری نیامده است که بعد کشف شده و قبل از آن مکشوف نبوده باشد. در قرآن همان مقدار از علوم بشری انعکاس یافته است که تا زمان نزول قرآن و در میان عرب حجاز عصر پیامبر(ص) شناخته بود. علوم بشری در میان آنان سطحی بوده و در حدی بوده است که با نگاه ظاهری و بدون چشم مسلح قابل مشاهده و درک بوده است؛ چرا که اساساً قرآن یک کتاب علمی نبوده و در مقام این نبوده است که علوم بشری را رشد بدهد؛ بلکه یک کتاب هدایتی و موعظه ای بوده است؛ به این منظور که عرب حجاز عصر پیامبر(ص) را از عقاید باطلی مثل شریک قایل شدن برای خدا و انکار حیات پس از مرگ و سنت های باطلی مثل ظهار و نسیء و زنده به گور کردن دختران رهایی بخشد.

درست است که قرآن برای هدایت عرب حجاز عصر نزول نازل شده، اما در عین حال برای هر قومی در هر عصری قابل بهره برداری و هدایت گیری است؛ نظیر هر گفتاری موعظه ای که خطاب به مردمی ایراد می شود و در عین حال مردمان دیگر هم می توانند از آن بهره برداری نمایند.

 

1. متن نامه

به نام خدا

جناب آقای دکتر نکونام

با سلام و احترام

آقای رضا هوشیار در مقاله ای با عنوان «نشانه ای از اعجاز علمی قرآن» توضیحاتی را در خصوص آیه 66 سوره نحل آورده و شیری که از بین مواد گوارشی و خون در شکم دام ها شکل گرفته به عنوان یک عبرت بیان شده است. با توجه به این که امروزه در زیست شناسی این موضوع به اثبات رسیده، به نظر جنابعالی،

یک) در زمان عصر نزول از این آیه چه برداشتی می شده است؟

دو) مقاله ذیل با دیدگاه جناب عالی چگونه نقد می شود؟

 

2. خلاصه مقاله

نویسنده در توضیح مقاله اش نوشته است:

نوشته حاضر، تفسیر یک آیه از قرآن کریم است که در آن معجزه اى از معجزات، به گونه اى نهفته است که تا پیش از دسترسى دانش بشرى بدان کشف نشده بود و اینک دانش بر آن دست یافته است. آیه مورد نظر چنین است:

وَ إِنَّ لَکُمْ فِی الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقیکُمْ مِمَّا فی‏ بُطُونِهِ مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبینَ (نحل، 66)؛ البته در دامها (شتر و گاو و گوسفند و بز) براى شما عبرتى است؛ از آن چیز که در شکم هاى آنها است از بین مواد گوارشى و خونى، به شما شیرى خالص و گوارا مى نوشانیم.

وی آیه مذکور را به گونه ای ترجمه کرده است که در جهت تأمین هدف خود، یعنی اثبات اعجاز علمی از این آیه باشد. حال آن که ترجمه این آیه طبق ترجمه آقای فولادوند از این قرار است:

و در دام ها قطعاً براى شما عبرتى است: از آنچه در شکم آنهاست، از میان سرگین و خون، شیرى ناب به شما مى‏نوشانیم که براى نوشندگان گواراست.

نویسنده برای تأمین نظر خود نکاتی را بیان کرده که مهم ترین آنها از این قرار است:

الف. نویسنده در حالی که «عبرة» به معنای وسیله درس گرفتن است، آن را به معنای چیز مشابه گرفته و نوشته است:

کلمه «عبرة» براى اصلى که چیزهاى مشابه را با آن مى سنجند، هم به کار مى رود، پس به جانوران دیگر همچون انسان هم نظرى مى افکنیم و مى بینیم که مثل همین وضعیت ـ یعنى وجود سلولهاى پوششى روده ـ در آنها نیز هست و هیچ جانور دارنده آن سلولها بدون درست کارکردن آنها نمى تواند سالم، قوى و حتى گاهى زنده باشد.

ب. ضمیره «ه» که در «بطونه» به «ماء موصوله» و از آن به «انعام» بر می گردد، نویسنده آن را به غده های شیری برگردانده و چنین گفته است:

حال سئوال این است که در شکم هاى چه چیزى شیر است؟ در اینجا دو احتمال وجود دارد:

نخست، آن که بنابر آنچه علم مى گوید شیر در سلول هاى شیرى تولید مى شود که تعدادى از آنها در هر کیسه شیرى هستند و شمارى از کیسه هاى شیرى در هر خوشه شیرى هستند و چند خوشه شیرى در غده شیرى هستند و یک غده شیرى در هر پستان است؛ سپس شیر در مجارى شیرى جریان مى یابد.

پس هر یک از آنها بطنى از بطون پستان است و نیز هر یک از آنها بطنى از بطون آن حیوانى است که نام برده شده است. پس کلمه «ما» مى تواند هر یک از آنچه که داراى بطن است باشد، مثلاً کیسه یا خوشه یا غده شیرى یا پستان باشد.

دوم، این که ممکن است منظور از «ما» جنس مؤنث شیردار باشد که در این صورت «بطون» آن نیز پستان هاى آن است.

ج. نویسنده مراد از «بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ» را حد میانی مواد گوارشی روده باریک و خون مویرگی زیر لایه پوششی سلولی پرزهای ردوه باریک دانسته و می نویسد:

سرچشمه شیر قبل از سلول هاى شیرین پستان، جایى است بین ماده گوارشى(فَرث) و خونى(دم). این خون مورد نظر ما باید خونى باشد که از فاصله میان این خون و نوعى از ماده گوارشى مواد گوناگون را به غده هاى پستان برساند تا شیر تولید گردد. اگر محل هاى ما بین مواد گوارشى در تمام دستگاه گوارش و خونها در تمام دستگاه گردش خون را بررسى کنیم مى بینیم که هیچ جایى مناسب تر از حد میانى مواد گوارشى روده باریک و خون مویرگى زیرلایه پوششى سلولى پرزهاى روده باریک نیست. چرا که در بین این دو یعنى مواد گوارشى روده باریک و خون مویرگى داخل پرز، یک لایه از سلولهاى جذب کننده مواد وجود دارد که با روشهایى که گاه شگفت آور است، مواد غذایى را از ماده گوارشى روده باریک گرفته و آنها را به طرف رگها منتقل مى کند.

سپس می افزاید:

ناآگاهى دانشمندان بزرگ زیست شناسى و فیزیولوژى حیوانى درباره وجود سلولهاى پوششى روده و کارهاى مهم آن تا بیش از دوازده قرن پس از نزول قرآن ادامه داشت.

نتیجه اینکه این یک اعجاز قرآن است؛ زیرا دیگران از گفتن آن و یا گفتن مانند آن عاجز بوده اند؛ همچنین قرآن به گونه اى آن را گفته که مؤمنینى که حقیقت آن را درنیافته اند، بى ایمان نشوند و کافران از آن علیه مؤمنان سود نبرند و نیز حقیقت آن تا زمان دستیابى دانش بشرى آشکار نگردد و بدین گونه براى زمانه اى دیگر و مردمانى دیگر معجزه اى تازه و در خور زمانه و فرهنگ آنان به آنها ارائه شود تا آسمانى و خدایى بودن قرآن را بپذیرند و به آن ایمان آورند.

خلاصه آن که نویسنده آیه روشن خداوند را که برای عرب حجاز عصر پیامبر(ص) نازل شده تا آنان را به قدرت خدا توجه بدهد، چنان پیچیده کرده است که فقط زیست شناسان و فیزیولوژیست ها قادر به درک آن هستند و این هم جز با تفسیر به رأی واژگان و تعابیر قرآنی میسور نشده است. آیه مذکور چنان که نویسنده پنداشته است، هرگز در صدد بیان این نیست که شیر به طور دقیق از چه اجزای میکروسکوپی بدن چارپایان حاصل می شود. در آن، گفته شده است، شیر همان طور که با نگاه ظاهری دانسته می شود، از شکم چارپایان از میان خون و سرگین بیرون می آید. مراد از خون همان خون و سرگین هم همین چیزهایی است که با چشم سر رؤیت می کرده است. اساساً، این آیه در مقام این نیست که یک چیز نامعلومی را به مخاطبان بیاموزاند و مثلاً، بگوید: ای مخاطبان من می خواهم یک چیز تازه ای که تاکنون از آن خبر نداشتید، به شما خبر بدهم؛ بلکه در مقام این است که مخاطبان را از رهگذر یک چیزی که در مرآی و منظر مخاطبان است و به رأی العین مشاهده می کنند، به قدرت خدای نادیدنی توجه دهد و به عبادت او فرابخواند.

 

3. تفسیر صحیح آیه

قبل از آن که به تفسیر آیه بپردازیم، یکبار دیگر، آن را با ترجمه اش از نظر می گذرانیم:

وَ إِنَّ لَکُمْ فِی الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقیکُمْ مِمَّا فی‏ بُطُونِهِ مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبینَ (نحل، 66)؛ و در دامها قطعاً براى شما عبرتى است: از آنچه در شکم آنهاست، از میان سرگین و خون، شیرى ناب به شما مى‏نوشانیم که براى نوشندگان گواراست.

من اینک به منظور تفسیر این آیه چند نکته را عرض می کنم:

الف. مخاطب شناسی آیه: بزرگ ترین مشکلی که معمولاً، در فهم آیات قرآن وجود دارد، این است که آیات قرآن را در بستر نزولش بررسی نمی کنند و به مخاطب شناسی آیه نمی پردازند. تصور می کنند، آیات قرآن هم اکنون و خطاب به ما نازل شده است.

در خصوص آیه مورد بحث باید توجه داشت که آن در سوره نحل قرار دارد که یک سوره مکی است و خطاب به مشرکان مکه نازل شده است. در این آیه دوبار ضمیر «کم» تکرار شده است: یکی در «لَکُمْ» و دیگری در «نُسْقیکُمْ». باید توجه داشت که این ضمیر «کم» (شما) به چه کسانی بر می گردد و مراد از آن چه کسانی اند و به اصطلاح مخاطبان آیه کیستند.

برای این که مشخصات مخاطبان سوره نحل و از جمله آیه مورد بحث را شناسایی کنیم، یک مرور به آیات این سوره کافی است. در این سوره شواهد فراوانی وجود دارد که دلالت می کنند، مخاطبان این سوره و آیه مورد بحث مشرکان مکه اند؛ نظیر:

* وَ الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یَخْلُقُونَ شَیْئاً وَ هُمْ یُخْلَقُونَ * أَمْواتٌ غَیْرُ أَحْیاءٍ وَ ما یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ * إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَالَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْکِرَةٌ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ (نحل، 20-22)؛ و کسانى را که جز خدا مى‏خوانند، چیزى نمى‏آفرینند در حالى که خود آفریده مى شوند. مردگانند نه زندگان، و نمى‏دانند کى برانگیخته خواهند شد. معبود شما معبودى است یگانه. پس کسانى که به آخرت ایمان ندارند، دلهایشان انکارکننده [حق‏] است و خودشان متکبرند.

* إِنْ تَحْرِصْ عَلى‏ هُداهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لا یَهْدی مَنْ یُضِلُّ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرینَ * وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لا یَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ یَمُوتُ بَلى‏ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (نحل، 37-38)؛ اگر [چه‏] بر هدایت آنان حرص ورزى، ولى خدا کسى را که فرو گذاشته است هدایت نمى‏کند، و براى ایشان یارى‏کنندگانى نیست. و با سخت‏ترین سوگندهایشان بخدا سوگند یاد کردند که خدا کسى را که مى‏میرد بر نخواهد انگیخت. آرى، [انجام‏] این وعده بر او حق است، لیکن بیشتر مردم نمى‏دانند.

* وَ یَجْعَلُونَ لِما لا یَعْلَمُونَ نَصیباً مِمَّا رَزَقْناهُمْ تَاللَّهِ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا کُنْتُمْ تَفْتَرُونَ * وَ یَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ وَ لَهُمْ ما یَشْتَهُونَ * وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى‏ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظیمٌ * یَتَوارى‏ مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ یُمْسِکُهُ عَلى‏ هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ أَلا ساءَ ما یَحْکُمُونَ (نحل، 56-59)؛ و از آنچه به ایشان روزى دادیم، نصیبى براى آن [خدایانى‏] که نمى‏دانند [چیست‏] مى‏نهند. به خدا سوگند که از آنچه به دروغ برمى‏بافتید، حتماً سؤال خواهید شد. و براى خدا دخترانى مى‏پندارند. منزّه است او. و براى خودشان آنچه را میل دارند [قرار مى‏دهند]. و هر گاه یکى از آنان را به دختر مژده آورند، چهره‏اش سیاه مى‏گردد، در حالى که خشم [و اندوه‏] خود را فرو مى‏خورد.

این آیات نشان می دهد که مخاطبان سوره نحل کسانی بودند که بت ها را می پرستیدند و به آخرت باور نداشتند و پیامبر(ص) حریص بود که آنان را هدایت کند؛ اما آنان نه از بت پرستی دست می شستند و نه به آخرت باور پیدا می کردند. آنان در عین حالی که دختران خود را از شرم زنده به گور می کردند، فرشتگان را دختران خدا می پنداشتند؛ بنابراین مخاطبان سوره نحل و از آن جمله آیه مورد بحث، مشرکان مکه بودند که هیچ ابزار و کشف علمی نداشتند و با نگاه ظاهری و چشم سر به اشیاء می نگریستند.

ب. معناشناسی لفظ «عبرة»: مراد از عبرت چنان که از سیاق آیه بر می آید، این است که مخاطبان از رهگذر مضمونی که در آیه بیان شده، به قدرت و نعمتی که به خدا تعلق دارد، توجه کنند و شکرگزار او باشند. به واقع «عبرة» در این آیه به معنای «آیه» و نشانه الهی است تا مخاطبان از رهگذر توجه به آن به قدرت الهی پی ببرند و او را سپاس گویند؛ چنان که در آیات قبل و بعد از آیه مورد بحث به جای لفظ «عبرة» از لفظ «آیة» استفاده شده است:

* وَ اللَّهُ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ فی‏ ذلِکََ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ (نحل، 65)؛ و خدا از آسمان آبى فرود آورد و با آن زمین را پس از پژمردنش زنده گردانید، قطعاً در این [امر] براى مردمى که شنوایى دارند نشانه‏اى است.
* وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخیلِ وَ الْأَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَراً وَ رِزْقاً حَسَناً إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ (نحل، 67)؛ و از میوه درختان خرما و انگور، باده مستى‏بخش و خوراکى نیکو براى خود مى گیرید. قطعاً در این [ها] براى مردمى که تعقل مى‏کنند نشانه‏اى است.

 

در این دو آیه در عین حالی که مانند آیه مورد بحث از نعمت های الهی سخن رفته، به جای لفظ «عبرة» لفظ «آیه» به کار رفته و این حاکی از ترادف این دو لفظ است. در این آیات به واقع به مشرکان مکه گفته شده است، اگر چه که خدا برای شما قابل رؤیت نیست؛ اما نعمت های او قابل رؤیت و مورد استفاده شماست، لذا به آنها توجه کنید و از طریق توجه به آنها به خود خدا و قدرت او پی ببرید و سپاسگزار او باشید.

به این ترتیب، در این آیات به نوعی بر اثبات خدا و قدرت او استدلال شده است. مقدمه استدلال نعمت های باران و شیر و خرما و انگور بوده است که با چشم سر برای مشرکان مکه مشهود بوده و نتیجه استدلال خدا و قدرت او به شمار رفته است که قابل درک حسی نیست. در هر استدلال باید مقدمات معلوم باشد تا استدلال نتیجه بخش بگردد. اگر ما فرض را بر این بگذاریم که مشرکان مکه نمی دانستند که خداوند شیر را از کجا برایشان می آورد، چگونه می توانستند، آن را آیه و نشانه او تلقی کنند؟ و به خود او پی ببرند. باید مقدمه استدلال روشن و معلوم باشد تا به کمک آن، بتوان به نتیجه روشن و معلومی رسید. هرگز از مقدمه مجهول نمی توان نتیجه معلومی گرفت.

حال سخن ما این است که خداوند چطور در این آیات خطاب به مشرکان مکه فرموده است، به باران و شیر و خرما و انگور توجه کنید و از رهگذر آنها به قدرت من پی ببرید، در حالی که آنها را نمی شناختند و به شگفتی نحوه پیدایش و بهره مندی از آنها واقف نبودند؟ آیا خداوند برای شناخت خود و قدرتش، مخاطبان را به امور مجهول حوالت داده و به قول معروف دنبال نخود سیاه فرستاده است؟

 

4. نتیجه بحث

معجزه بودن یک چیز به این معناست که بشر به طرق عادی و از طریق آموزش قادر به انجام دادن آن نیست؛ بلکه به کمک قدرت الهی است که انجام می شود. در اعجاز علمی قرآن ادعا می شود، بشر در وقتی که هنوز ابزار کشف پیچیدگی ها و رموز چیزها وجود نداشته، خداوند در قرآن از آنها خبر داده است. البته چنین مطلبی در این حدش مشکل جدی پدید نمی آورد. مشکل از آنجا شروع می شود که گفته می شود، مردم از زمانی که آیات قرآن نازل شد تا زمان معاصر که علوم جدید پدید آمد، آیات قرآن را نمی فهمیدند یا اشتباه می فهمیدند.

نویسنده مقاله مذکور با حمل عبارت «بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ» به «حد میانى مواد گوارشى روده باریک و خون مویرگى زیرلایه پوششى سلولى پرزهاى روده باریک» به واقع ادعا می کند، مردم تا دوره معاصر قادر به درک این عبارت قرآنی نبودند؛ چون اینها با میکروسکوپ قابل مشاهده است و با چشم سر هرگز قابل مشاهده نیست و اگر مردم تاکنون از آیه فقط می فهمیدند که شیر از میان سرگین و خون بیرون می آید، اشتباه می فهمیدند.

این در حالی است که هرگز آیه در مقام این نیست که جای دقیق پدید آمدن شیر را مشخص کند. در آیه به همان چیزی که با نگاه ظاهری دانسته می شود، توجه داده شده است. نگاه ظاهری هم نشان می دهد که شیر از پستان چارپا بیرون می آید. این پستان هم حاوی خون است و هم در جوارش سرگین چارپاست. در عین حال نه به خون آمیخته می شود و نه به سرگین.

هرگز این آیه قرآن در مقام بیان یک مطلبی نیست که مخاطبان قرآن یعنی مشرکان مکه نمی فهمیدند. اگر چنان بود که خود آیه قرآن، بیانگر آن چیزی بود که نویسنده در مقام اثبات آن است، باید آن از خود الفاظ و عبارات آیه کشف می شد؛ نه این که پس از اختراع میکروسکوپ و مطالعه زیست شناسان و فیزیولوژیست ها بر روی مویرگ های روده باریک کشف گردد. نسبت دادن چیزی را که زیست شناسان و فیزیولوژیست ها با مشاهده مویرگ های روده باریک به وسیله میکروسکوپ کشف کرده اند، به آیات قرآن نادرست است. هرگز زیست شناسان و فیزیولوژیست ها محل پیدایش شیر را از طریق مطالعه آیات قرآن به دست نیاورند تا قابل انتساب به قرآن باشد؛ بلکه آنان از طریق مطالعه میکروسکوپی مویرگ های روده باریک به چنگ آورند.

 

لینک های مرتبط:  معناسازی و اعجازتراشی‏های بی‏جا برای قرآن کریم؛ متن دفاعیه ای درباره نقد اعجاز علمی