سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

نقد نظریه «زبان قرآن، عرفی-فراعرفی»(9)

این نهمین قسمت نقد نظریه ای است که برادر گرامی جناب آقای دکتر محمد باقر سعیدی روشن با عنوان «منطق و زبان گفتمان قرآن: عرفی – فراعرفی» به «هیئت حمایت از کرسی های نظریه پردازی، نقد و مناظره» عرضه کرده و قرار است که پیش اجلاسیه آن برگزار شود و از اینجانب نیز به عنوان یکی از ناقدهای آن دعوت شده است. چنان که پیش تر گفته شد، اصل متن به ایشان تعلق دارد و فقط عناوین قرمزرنگ و متن آبی رنگ از آن اینجانب است:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

شش ؛ زبان و فرهنگ قرآن و زبان و فرهنگ پیش از قرآن

 الفاظ با لحاظ معنای وضعی و اساسی خود با حضور در متن کلامی و کاربردها، جنبه دیگری از معنا را که معنای ضمنی است به خود می گیرند که در معناشناسی جدید با عنوان معنای «نسبی» ودر متون تفسیری با عنوان معنای سیاقی و بافتی شناخته می شود.

 معنای اساسی کلمه کتاب ثبت، تدوین و اثبات است اما کاربرد های قرآنی این ماده در معانی متعدد: تدوین و تسجیل, نامه اعمال, معاهده, ادعا, لوح محفوظ, عموم ما انزل الله, تورات و انجیل، قرآن، اتّصاف، امر، تثبیت، تخصیص، علم دینی، قضا و قدر، موعد، وجوب، اباحه، عطا و بخشش، استقصا و از باب توسعه در معنا دانسته شده است. [1]

     بدین رو بافت کلام، یعنی مجموعه شرایط مربوط به گوینده، مخاطب، هدف سخن و موضوع آن، در چگونگی تعین معنای واژه اثر جدی می گذارد.

از سوی دیگر زبان به مفهوم گفتار یک نهاد اجتماعی و مولود جامعه است. به همین خاطر دگرگونی های اجتماعی، منشأ تحول در معانی کلمات و نشانه های زبانی می شود. با ظهور دین اسلام یکی از عمیق ترین تحولات فرهنگی و اجتماعی در جامعه عرب عصر جاهلی پدید آمد. قرآن، ‏بینشی نو از هستی، حیات، انسان، ارتباط خدا با جهان، آینده جهان و انسان، و ارزش های نوین اخلاقی، عبادی، آداب اجتماعی و عناصر فراوان به هم پیوسته دینی ای را در قالب واژگان رایج در زبان عرب ارائه داد که بنیادهای فکری و مفاهیم فرهنگی و آداب و سنن آن جامعه را به کلی دگرگون ساخت.[2] کاربرد عناوین نور و ظلمت، بصیرت و نابینایی، معامله با خدا، رزق، ایمان، کرامت، تقوا تا حاقّه و صاخّة و اشراط ساعت و مانند اینها، در بردارنده مفاهیمی نو و حقایقی تازه درباره حیات، هستی و انسان و رابطه انسان با خدا بود که پیش ازآن سابقه نداشت. واژگانی چون قضا و قدر، تفقه، خشوع، تسبیح، دُنیا، برزخ‏، ساعت‏، خلود و جز اینها در لغت عرب و همین طور عرف جاهلیت، دارای معنایی است اما در فرهنگ قرآنی داری معنایی متفاوت با دستگاه فرهنگی جاهلیت. آقای طباطبایی در تفسیر آیه 124 سوره طه مفهوم عذاب در فرهنگ قرآن را از همین منظر تحلیل می کند.[3]

دو نکته فوق یعنی معنای کاربردی در جنب معنای وضعی و نیز زبان، فرهنگ و معنای قرآنی در مقایسه با زبان، فرهنگ و معنای پیش از قرآنی، ما را به سمت این حقیقت سوق می دهد که قرآن کریم با لحاظ واقعیت های عینی جامعه عصر نزول با استخدام واژگان و اصول زبان عربی معانی خویش را به مخاطبان خود تفهیم نمود؛ اما افزون بر این قرآن با تعبیه مقاصد متعالی و اهداف جهانی خویش در همین قالب زبانی روحی نو در این کالبد دمید و با عبور از معبر چارچوب های عرفی گفتمان عقلا، آفریننده زبان، فرهنگ و عرف ویژه ای شد که سابقه نداشت. این همان هنر قرآن در خلق زبان عرفی فراعرفی است.  

     مخدوش بودن وجود معنای اساسی برای لفظ

اولاً، این تلقی که یک لفظ یک معنای اساسی دارد و بعد در استعمالات مختلف آن معنای اساسی را حفظ می کند و در عین حال دارای معنای سیاقی هم می شود، ناصواب است؛ زیرا یک لفظ خارج از استعمال و سیاق انصراف به آن معنایی دارد که کثرت استعمال دارد و بنابراین لفظ خارج از استعمال اهل زبان، معنایی ندارد.  برای مثال وقتی لفظ شیر به تنهایی بر زبان جاری می شود، به معنای حیوان درنده انصراف پیدا می کند؛ اما در جمله و سیاق در یکی از معانی چندگانه اش تعین می یابد.

ثانیاً، برخی از الفاظ مشترک لفظی اند و لذا نمی توان برای آن معنای اساسی و اصلی تعیین کرد و گفت که تمام معانی دیگر که در جمله و سیاق به خود می گیرند، حاوی همان معنای اساسی و اصلی است. برای مثال، لفظ شیر به معنای حیوان درنده با شیر به معنای مایع خوردنی و شیر به معنای تنظیم کننده خروج آب چه قدر مشترکی دارند که از آن به معنای اساسی و اصلی تعبیر بشود. به فرض این که روزی همه آنها از یک معنا ریشه گرفته باشند، اما امروزه هیچ توجهی به آن معنای ریشه ای نمی شود.

مخدوش بودن دلالت تطور لغوی بر فراعرفی بودن

اولاً، این که معنای برخی از لغات در تحولات اجتماعی تغییر می یابد، محل انکار نیست؛ اما این اختصاص به قرآن ندارد؛ بلکه در سخنان پیامبر و حتی افراد عادی این دگرگونی رخ داده است؛ بنابراین، به موجب آن، نمی توان میان زبان قرآن و زبان عرب حجاز عصر نزول تفاوتی قائل شد.

ثانیاً، هر تحول اجتماعی در هر زبانی، تطور معنایی لغات را به همراه می آورد. اگر نفس تحول اجتماعی باعث فراعرفی شدن یک زبان بشود، باید گفت، زبان عربی پیش از بعثت پیامبر اسلام(ص) فراعرفی شده بود؛ چون بی تردید تحولات اجتماعی بسیاری را پشت سر گذاشته است. حتی اگر فرض شود که زبان عربی را حضرت اسماعیل پدید آورد، جامعه مکه جنگ ها و تحولات اجتماعی متعددی را در تاریخ خود دارد. زمانی بر دین حنیف بود و بعد به بت پرستی گرایید و زمانی که اسلام ظهور یافت، آن مردم بت پرست بودند.

ثالثاً، اثبات این که واژگانی چون قضا و قدر، تفقه، خشوع، تسبیح، دُنیا، برزخ‏، ساعت‏ و خلود در فرهنگ جاهلی معنایی متفاوت از فرهنگ قرآنی داشته، بسیار مشکل است؛ زیرا باید کاربردهای اینها در دوره جاهلی بررسی شود و با کاربردهای قرآنی آنها مقایسه گردد و آنگاه که تفاوت های کاربردی آنها در دوره جاهلی و اسلام محرز شد، چنین ادعایی ابراز شود.

رابعاً، تطور لغوی الفاظ در آن دسته از الفاظی رخ می دهد که واقعیات خارجی مورد اشاره با آن الفاظ دچار دگرگونی شده باشد و گرنه بسیاری از الفاظ در زبان ها هست که پس از قرن ها همچنان معنای اولیه خود را حفظ کرده اند. بر این اساس، در اینجا باید مشخص کرد که الفاظ مذکور به کدام واقعیات خارجی اشاره دارد که بر اثر ظهور اسلام دگرگون شده اند؟

خامساً، اولین فرایند تطور معنایی لغات، استعمال آنها به نحو مجاز، یعنی با قرینه صارفه است؛ بر این اساس، برای اثبات تطور معنایی این لغات باید قرینه صارفه ای را که برای این لغات در کاربردهای قرآنی استفاده شده، نشان داد.

به علاوه، استعمال مجاز در یک متنی هرگز آن متن را فراعرفی نمی سازد؛ زیرا مجاز در زبان عرفی هست؛ لذا به موجب آن نمی توان گفت که زبان قرآن فراعرفی است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1]   . عبد المقصود، الدلالاه السیاقیه لماده «کَتَبَ» فی القرآن الکریم، ص7 - 58).

[2]   . ابن فارس، الصاحبی 44 ؛. احمد امین، فجر الاسلام/53 ؛ عوده خلیل عوده، التطور الدلالی/22.

 [3]   . به مثال به تحلیل مفهوم عذاب از همین منظر بنگرید: طباطبایی، المیزان،1/128-129.