سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

بایسته ها و نابایسته های پژوهشی در نهج البلاغه(2)

آنچه اینک می آید، در ادامه  بپست قبلی  و ناظر به سئوالات دیگری است که پرسشگر قبلی مطرح نموده است. نخست سئوالات وی و سپس پاسخ اینجانب می آید:

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

باسلام مجدد

ضمن تشکر از استاد بزرگوار

در پاسخ جنابعالی(ذیل نحوه تحقیق و پژوهش در متون دینی و نهج البلاغه)، سوالات  زیر به ذهن بنده خطور نمود:

1- کلام شما بسیار متین و شایسته احترام، منتها برخی از مباحث امروزین، تنها عنوان جدید یافته اند و محتوای آن ها، تقریبا همان مباحث سنتی است مثلا عنوان سبک زندگی، در جامع ترین نگاه و الگوی مطرح شده توسط اندیشمندان جامعه شناسی، در الگوی "وبر" خلاصه شده که سبک زندگی را مجموعه ای از نگرش ها (همان باورهای آدمی نسبت به خدا، خود، دیگر انسانهاست)، بینش(رفتارهای فردی آدمی همانند دوراندیشی، حفظ نظافت، و....... تا اعمال عبادی همانند نماز، روزه، ... ) و کنش ( رفتارهای اجتماعی همانند مشورت، عفو و بخشش، احسان و .... ) دانسته است.

(البته پیرامون ذکر اعمال عبادی در الگوی وبر، بنده اطلاع کاملی ندارم اما بهر حال، تعاریف وی از کنش و بینش، قابلیت  تعمیم در امور عبادی را نیز دارد).

با توجه به موارد فوق، آیا در صورت بررسی و پیاده سازی این الگو در گفتارها و رفتارهای امام علی(ع)، (یعنی انجام تحقیقی با عنوان واکاوی سبک زندگی علوی)، از نظر شما، همچنان تکلف وجود دارد  و نبایست چنین تحقیقی را انجام داد؟

بنده کاری به تحقیقات بسیار تخصصی برخی رشته ها ندارم و تکلف آن ها بخوبی برایم آشکار و صریح است. منظورم، همین بازسازی الگوی نه چندان پیچیده وبر و سایر الگوها و نظریه های مشابه سایر علوم است که آیا می توان آن ها را در متون دینی اسلام، بازسازی و حتی کامل نمود یا خیر؟

2- بسیاری از محققان همانند شهیدصدر، معتقدند در هرزمان، اندیشمندان دینی می بایست مشکلات جامعه و نیازهای روز را بر دین، عرضه و از آن ها پاسخ بخواهند یعنی با هدف پاسخ یابی فعال، در مقابل قرآن نشسته و سوالات و پرسش های خویش را از آن بنمایند. سپس درصدد کشف پاسخ از آن برآیند و این همان فاستنطقوه در کلام امام علی ع است.  تنها در این صورت است که جاودانگی دین، حفظ شده و کارایی آن برای همه زمان ها قابل اثبات است.

به نظر شما جایگاه و نحوه کارکرد اندیشه شهید صدر در کجاست و اصلا می توان بدان اعتماد نمود یا خیر؟ در صورت اعتماد نمودن، چگونه می توان بدین امر نایل شد؟ مباحثی همانند سبک زندگی را می توان یکی از مصادیق روش شهید صدر شمرد؟

همچنین بسیاری اندیشمندان دینی، قائل به  بازسازی مفاهیم اخلاقی در متون دینی، براساس مباحث انسان شناسى جدید هستند. به نظر شما چنین امری، برای جوانان امروزی، صحیح و ممکن است؟ چگونه؟

بار دیگر از زحمات جنابعالی تشکر نموده و اینکه کلامم به درازا کشید، پوزش می طلبم. امید که بنده را عفو بفرمایید

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

به نام خدا و با سلام

از بیانات ارزشمند شما تشکر می کنم و در پاسخ، نکات ذیل را عرض می کنم:

1. البته ترجمه فرهنگی به معنای بیان مضامین کهنی که در نهج البلاغه و دیگر متون دینی آمده است، به زبان روز، کاری شایسته است و ما اساساً اگر بخواهیم، آموزه های دینی را به نسل نو بیاموزیم، شایسته است، آن آموزه ها را به زبانی که امروز می فهمند، بیان کنیم.

باید توجه داشت که زبان و گفتمان امروز از دقت و عمق بیش تری برخوردار است. امروزه دقت در بیانات علمی مورد تأکید است و لذا برای تدقیق بیانات علمی تلاش می شود، اطلاعات علمی به کمیت و عدد تبدیل و بیان شود یا به زبان منطقی یا اصولی تقریر گردد. این در حالی است که متون دینی به زبان عرفی بیان شده است که مشحون از تسامح و اغراق گویی و حشویات است و لذا اگر نسل امروز بخواهد با زبان دقی و نکته سنجانه و منطقی و فلسفی و علمی به متون دینی نگاه کنند، متون دینی را حاوی خلاف واقع ها و تناقض ها و حشویات بسیاری می یابد و لذا بر متون دینی خرده می گیرد. علاوه بر این که بسیاری از موضوعاتی که در متون دینی از آنها سخن گفته شده، دیگر امروزه مطرح نیست و به تاریخ پیوسته است و نیز راجع به بسیاری از امور که از آنها به امور مستحدث تعبیر می شود، هیچ بیان دینی وجود ندارد. این مشکلات ایجاب می کند که ما اگر بخواهیم، آموزه های دینی را برای نسل جدید بیان کنیم، ناگزیریم به زبان و گفتمان حاکم معاصر بیان نماییم.

2. باید توجه داشت که هرچه بشر از گذشته فاصله می گیرد، علوم و آگاهی هایش گسترده تر و عمیق تر می شود و لذا ما نباید آن عمق و گستردگی که در علوم جدید وجود دارد، در متون دینی سراغ بگیریم. آنچه در متون دینی آمده است، بسیار بسط و ساده است؛ اما آنچه در علوم جدید آمده، بسیار گسترده و پیچیده است.

3. در تطبیق آموزه های متون دینی با دانش های جدید باید از آسیب های این تطبیق بر حذر بود. برخی از آفات آن، از این قرار است:

اولاً، گاهی در دلالت الفاظ و تعابیر دینی تصرف می کنند و آنها را از معانی وضعی و استعمالی اش، خارج می نمایند و از پیش خود، معناهایی را به حلقوم الفاظ و تعابیر دینی می ریزند که هرگز به مخیله اهل زبان در عصر و مصر نزول و صدور راه نیافته بود. این در حالی است که معنای الفاظ و عبارت های دینی همان است که در زمان نزول و صدورش میان اهل زبان معهود بوده است؛ نه این معانی جدیدی که نسل های بعدی برای الفاظ و تعابیر دینی مدعی می شوند.

ثانیاً، نباید جملات متون دینی را بی سر و ته کرد و یک جمله را از میان متن دینی قیچی کرد و صدر و ذیلش را نادیده گرفت و صرف نظر از زنجیره اش فهمید و معنایی را به آن جمله نسبت داد که هرگز با سیاق آن جمله سازگاری ندارد؛ چرا که صدر و ذیل یک جمله، قرائن لفظی آن جمله به شمار می آیند و در تعیین معنای مراد از آن جمله مدخلیت دارند.

ثالثاً، یک کلام علاوه بر قرائن لفظی، محفوق به قرائن مقامی نیز هست؛ یعنی در زمان و مکان معین و ناظر به مخاطبان و موضوعات خاصی القاء شده است؛ بر این اساس، نباید معنایی که به متون دینی نسبت داده می شود، بیگانه با قرائن مقامی آن متون باشد.

3. هیچ ایرادی ندارد که ما سئوالات خود را از علوم جدید بگیریم و بخواهیم پاسخ های آنها را در متون دینی جستجو کنیم؛ اما باید به واقعیت متون دینی نیز واقف باشیم که پاسخ های متون دینی بسیار بسیط و ساده است و اگر ما توقع داشته باشیم، متون دینی، همان پاسخ هایی را بدهد که علوم جدید می دهد، سخت در اشتباه هستیم؛ زیرا که متون دینی، خود در پاسخ به سئوالات و حاجات بسیار ساده زمان نزول و صدورشان القاء شده است.

برای مثال، هرگز سبک زندگی جدید بشر به سادگی زندگی بشر در عصر نزول و صدور متون دینی نیست و برای ما امکان آن نیز وجود ندارد که به عقب برگردیم و همان سبک زندگی ساده گذشتگان را در زندگی خود پیاده کنیم. سبک زندگی امروزی بسیار پیچیده شده است و لذا راهکارهای پیچیده ای طلب می کند.

به علاوه، بسیاری از موضوعات مطرح در سبک جدید زندگی بشر نیز هیچ پاسخ روشنی در متون دینی ندارد. برای مثال، هیچ توضیحی در متون دینی نیامده است که آیا شبیه سازی رواست یا نه.

علاوه بر آن، در برخی موارد،‌ هرگز سبک زندگی گذشته قابل اجرا نیست؛ برای مثال، دیگر، مردمان جهان نمی پذیرند که برده داری تجدید شود. در گذشته یک مرد می توانست، دست چندتا دختر و زن را بگیرد و به خانه ببرد و به خانمش بگوید که اینها کنیزهای من اند؛ اما امروزه، خانم ها موقعیت اجتماعی مساوی مردان پیدا کرده اند و خانم همان آقا کافی است که دمار از روزگارش در آورد.

 

ارادت