سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

مروری بر حدیث «لا عَدوی» در گذر تاریخ

جعفر نکونام با اشاره به متواتر بودن حدیث «لا عَدوی» و برساختن احادیثی در مخالفت با آن از سوی ابوهریره، گفت: وقتی رویکردها را می‌بینیم، اینطور است که ابتدا نسبت به حدیث «لا عَدوی» حقیقت‌گرایی پیشه می‌شود و این حدیث را بر همان معنای حقیقی‌اش می‌گرفتند و باور داشتند که طاعون واگیردار نیست، اما این را تأویل می‌کنند و مجازگرایی پیشه می‌کنند.

به گزارش ایکنا؛ هفتمین هم‌اندیشی جایگاه مطالعات قرآنی در اعتلای علوم انسانی، با موضوع «باز‌زایی الهیات در عصر پساکرونا»، ششم اسفندماه، به همت پژوهشکده مطالعات قرآنی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و با همکاری انجمن مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی، به صورت مجازی و با سخنرانی جمعی از اندیشمندان برگزار شد. در ادامه متن سخنان جعفر نکونام، عضو هیئت علمی گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه قم را می‌خوانید که با موضوع «تأثیر پاندمی بر خوانش‌های اسطوره‌ای از متن مقدس» ایراد شده است؛

موضوع محل بحث، حول حدیث «لا عدوی»، در گذر تاریخ است. «عدوی»، یعنی سرایت بیماری و ازهدی گفته «عدوی» این است که در شتری گَری باشد یا انسانی به پیسی مبتلا باشد و آن وقت از آنها پرهیز شود تا آن بیماری سرایت نکند و ابن عبدالبر می‌گوید که تمام یا بیشتر عرب به «عدوی»، باور داشتند و البته کسانی هم بودند که آن را قبول نداشتند و منکر بودند. حدیثی از پیامبر(ص) داریم که متواتر است، چون حدود 14 تن از صحابه آن را نقل کردند و چنین حدیثی را نمی‌شود کم‌اهمیت دانست. اما وقتی پیامبر(ص) فرمود «لا عدوی»، مواردی را مانند واگیرداری و موارد دیگر را می‌گویند، وجود ندارد که در همان زمان، افرادی این مسئله را به چالش می‌کشند. مثلاً یک عرب می‌گوید که ما می‌بینیم یک شتر که گَر می‌شود، بقیه را نیز گَر می‌کند. پیامبر(ص) می‌گوید که اولی را چه کسی گَر کرده است و می‌گوید این خدا است و قضا و قدر است که موجب شده شتر گَر شود و در ادامه دارد اگر بیماری نیز رخ می‌دهد، به خاطر اراده خدا است، نه اینکه کسی بیمار شود و بیماری‌اش به کس دیگر سرایت کند.

در این حدیث، بیماری واگیرداری که نفی شده، در امور موهومات دانسته شده است و براساس این مجموعه احادیث که معنای «لا عدوی» در همه وجود دارد، این مضمون مندرج است که بیماری هر کسی طبق خواست خدا است، لذا اگر حتی یک کسی بیمار واگیردار باشد و کسانی با او معاشرت داشته باشند، نمی‌گیرند و باید خدا مقدر کند و عوامل طبیعی تأثیرگذار نیستند. به نظر می‌رسد در غزوه تبوک هم این موضوع پیش آمده و منطقه شام نیز طاعون‌خیز بوده است و در آن سال‌ها نیز طاعون وجود داشته است. وقتی که طاعون رخ می‌دهد، مردم می‌خواهند از این طاعون فرار کنند، اما در اینجا پیامبر(ص) می‌فرمایند که بیرون نروید و وقتی می‌گوید بیرون نروید، یعنی اگر فرار کنید، از قضا و قدر فرار می‌کنید و اگر خدا بخواهد شما سالم بمانید، سالم خواهید ماند.

این مضمون نیز متواتر است و 11 نفر از صحابه آن را نقل کرده‌اند و در یکی از این روایات آمده است که فرمود شما از مرگ می‌ترسید و در کنار این، روایت داریم که اگر کسی از طاعون فرار کند، یعنی از میدان جنگ فرار کرده است و وقتی می‌گوید به منطقه طاعون‌زده نروید، دلیلش این است که افراد بیمار را می‌بینید و دل شما آتش می‌گیرد، نه‌اینکه واگیردار است.

سومین چالش را در طاعون عمواس می‌بینیم که در منطقه شام است. عمر می‌خواسته به شام برود و تا مرز شام نیز می‌رود، ولی باخبر می‌شود که طاعون آمده، بین صحابه اختلاف می‌شود که باید برویم یا خیر. عمر که مشورت می‌کند، شیوخ عرب می‌گویند واگیردار است و نباید برویم و عمر نیز این نظر را می‌پذیرد و نمی‌رود، اما در روایت نبوی داشتیم که نباید از طاعوت فرار کرد و فرار از طاعون، فرار از قضا و قدر خدا است و این تفکر را ابوعبیده جراح داشته و می‌گوید آیا از قضا و قدر خدا فرار می‌کنید؟ در حقیقت، ابوعبیده جراح، طبق ذهنیت خود این کار را فرار از قضا و قدر می‌شمارد، اما عمر این رأی را طبق نظر شیوخ قریش برنمی‌تابد و به منطقه شام نمی‌رود.

اما چهارمین چالش نیز در همین طاعون عمواس است. عمرو بن عاص والی شام یا مصر بوده و پس از اینکه ابوعبیده جراح و معاذ بن جبل به بیماری طاعون فوت کرده بودند، ایشان طبق تجربه خود می‌گوید اینجا نایستید و به طرف دره‌ها بروید و این بیماری مهلکی است، اما ابوعبیده جراح و معاذ بن جبل می‌گفتند این رحمت است و عذاب نیست و این بیماری مشکل‌زا نخواهد بود.

چالش پنجم، میان ابوهریره و صحابه است که ابوهریره با ملاحظه طاعون، دیده بود حدیث «لا عدوی»، حقیقت ندارد و طاعون واگیردار است و علی‌رغم اینکه خودش قبلاً این روایت را از رسول خدا(ص) نقل کرده، منکرش می‌شود و وقتی می‌گویند چرا این را نقل نمی‌کنی، حرف نامفهومی می‌زند و ناراحت می‌شود. راوی می‌گوید ابوهریره کسی نبود که این احادیث را فراموش کرده باشد، لذا عمداً این روایت را نقل نکرده است.

مجدد تأکید می‌کنم که 14 تن از صحابه این روایت را نقل می‌کنند، اما ابوهریره در فاصله متأخر حدیثی را برمی‌سازد آن هم علی‌رغم اینکه این روایت «لا عدوی» را شش نفر از ابوهریره نقل کرده‌اند، اما با این حال منکر می‌شود و خودش دو حدیث می‌سازد که برخلاف حدیث «لا عدوی» است. در یک حدیث می‌گوید کسی که شترانش مریض هستند، جایی که شترها سالم است، نرود و به پیامبر(ص) منسوب می‌کند. در روایت دیگری آمده است که جذام را یک بیماری واگیردار می‌داند و می‌گوید چنانکه از شیر فرار می‌کنید، از جزامی نیز فرار کنید.

چالش بعدی بین شارحان است که نمی‌دانند بگویند کدام درست است و چون رویکرد جمعی دارند، می‌خواهند هردو را تحصیل کنند و هردو را جمع می‌کنند. مثلاً ابن منظور می‌گوید اسلام واگیرداری مرض را باطل شمرد، اما پیامبر(ص) گفت خدا است که مریض و درمان می‌کند و این را در طول همدیگر دانستند و گفتند اگر کسی طاعون می‌گیرد این طاعون به دلیل اراده خدا و قضا و قدر است، نه‌اینکه خود مرض واگیر داشته باشد و می‌گوید باید این روایات را باهم جمع کرد. چون سند صحیح است و ابوهریره را نیز معتبر می‌دانند.

این چالش، چالشی است که اخیراً به وجود آمده است و گفته می‌شود این حدیث «لا عدوی»، جعلی است، اما این روایت متواتر است و اگر می‌خواستند بگویند جعلی است، باید روایت ابوهریره را جعلی می‌دانستند. حال آنکه در عصر حاضر، حدیث «لا عدوی» را جعلی می‌دانند. به این ترتیب، وقتی رویکردها را می‌بینیم، این‌طور است که ابتدا نسبت به حدیث «لا عدوی» حقیقت‌گرایی پیشه می‌شود و این حدیث را بر همان معنای حقیقی‌اش می‌گرفتند و باور داشتند که طاعون واگیردار نیست، اما این را تأویل می‌کنند و مجازگرایی پیشه می‌کنند، به دلیل اینکه این روایت با تجربه و علم تعارض دارد و هم اینکه با روایت شاذ ابوهریره در تعارض است، لذا می‌خواهند این‌ها را جمع کنند و می‌گویند حدیث «لا عدوی» یعنی بیماری به تبع خود سرایت نمی‌کند و با اراده و قدر و خواست خدا تأثیر می‌کند.

اما در یک نگاه بیرونی و آزاد، این اندیشه پیدا شده و یک بیان ایدئولوژیک مطرح شده که همه چیز از خواست خدا است. اگر مرضی پیش آمد، برای تغییر آن راه گریزی نداریم و  باید دعا کنیم و اینکه اگر بخواهیم به سراغ درمان برویم، صحیح نیست، چون خدا اراده کرده و اراده خدا نیز اگر تعلق بگیرد، کسی نمی‌تواند تغییرش دهد. یک اندیشه است، اما با چالش که روبه‌رو می‌شوند، می‌گویند این را نباید معرفت‌شناسانه تلقی کنیم و بگوییم پیامبر(ص) در حکم یک طبیب بوده، بلکه باید پیامبر(ص) را به عنوان یک واعظ تلقی کنیم که موعظه می‌کرده و به یکسری باورهای اسطوره‌ای و ایدئولوژیک نیز تمسک داشته که موعظه خود را پیش ببرد، لذا نباید از پیامبر(ص) توقع علم داشت. این نگاه اخیری است که نسبت به متون مقدس به خصوص متونی که با علم و تجربه در تعارض است، پیدا شده است. در این گزارش نگاه پدیدارشناسانه داشتیم و نمی‌خواهم نتیجه قطعی بگیرم.

گزارش از مرتضی اوحدی


رابطه دین و کرونا

نحوه مواجهه دینی در برابر حوادث چگونه باید باشد/
عضو هیئت علمی گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه قم بیان کرد: بر کارکردهای مثبت دین، که با تجارب علمی هماهنگ و قابل اثبات است، تأکید شده و می‌تواند جاذبه داشته باشد؛ اما تأکید بر کارکردهایی مثل شفابخشی دعا یا حل مشکلات طبیعی با دعا که با موارد نقضی روبه‌روست، قابل توصیه نیست، چون چه‌بسا باعث سرخوردگی و دین‌گریزی شود.

جعفر نکونام، عضو هیئت علمی گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه قم، در گفت‌وگو با ایکنا، به ارائه تحلیل در زمینه بروز حوادث و بیماری‌ها و نقش دین در مواجهه با آنها پرداخت و بیان کرد: ارتباط دادن این حوادث و بیماری‌ها با بُعد الهیاتی، دینی و مذهبی کار دشواری است و اگر بخواهیم اینطور تحلیل کنیم که این حوادث در اثر گناهان به وجود می‌آیند، با یکسری تناقض‌ها مواجه می‌شویم.

وی تصریح کرد: مثلاً اگر بنا را بر این بگذاریم که این بلایا بر اثر گناهان صورت می‌گیرد، می‌بینیم که در کشورهایی که مذهبی نیستند و خدا را قبول ندارند و از طرفی جنایاتی هم انجام می‌دهند، گاهی این بلایای طبیعی و بیماری‌ها، در آن کشورها رخ نمی‌دهد. اگر رابطه‌ای بین مجازات الهی و گناه وجود داشته باشد، باید در همه موارد صادق باشد و یک تئوری وقتی صادق است که مورد نقض نداشته باشد.

این عضو هیئت علمی دانشگاه قم افزود: همچنین نباید بگوییم که اگر استغفار کردیم، بلا دفع می‌شود، چون در مواردی می‌بینیم که برای همین رابطه استغفار و دفع بلا نیز موارد نقض وجود دارد. در بسیاری از موارد که کم‌آبی وجود داشت و باران نمی‌بارید، عده‌ای از بزرگان نماز باران می‌خواندند، اما هرگز بارانی نبارید و در نتیجه سرخوردگی دینی به وجود آمد.

نکونام بیان کرد: البته در مواردی نیز دعا مقرون با توفیق بوده است و ما احساس کرده‌ایم وقتی دعا کردیم، شفا یافته‌ایم و یا وقتی نماز باران خواندیم، باران آمده است. اگر بخواهیم تئوری‌پردازی کنیم، این تئوری نباید موارد نقض داشته باشد. دعا چنان فرمول مشخصی ندارد که اگر آن را به کار بزنیم، قطعاً نتیجه بگیریم. گاهی دعا می‌کنیم، اما دعای خود را نتیجه‌بخش نمی‌یابیم.

وی افزود: اگر شما به آب 100 درجه حرارت بدهید، آب به جوش می‌آید، چون فرمولش مشخص است، اما دعا فرمول مشخصی ندارد و لذا بسا اتفاق افتاده است که کسی دعا ‌خوانده که مشکلش حل شود؛ اما حل نشده است. در نتیجه از دین گریزان شده است. در خانواده‌های مذهبی مشاهده می‌شود که گاهی به فرزند خود گفته‌اند که مثلاً اگر می‌خواهی در کنکور قبول شوی، دعا کن و او هم دعا کرده و بعد هم قبول نشده و بعد او از دین سرخورده و گریزان شده است؛ به همین دلیل اظهار می‌شود، گره زدن حوادث طبیعی به دین آفت‌زاست و موجب می‌شود که همین مقدار دیانتی که مردم دارند نیز به کلی از دست برود. شما امروزه ملاحظه می‌کنید که برخی از علما و بزرگان ما که می‌گویند حرم‌های مقدس شفاخانه است مورد تمسخر واقع می‌شوند و حتی میان خود علمای ما نیز چالش رخ داده است. برخی می‌گویند در این موارد باید تابع علم باشیم و وقتی متخصصان پزشکی می‌گویند اجتماعات را تعطیل کنید. ما باید تعطیل کنیم، اما از طرف دیگر برخی می‌گویند تعطیلی حرم‌ها و تجمعات مذهبی هتک حرمت است و نتایج منفی برای دیانت دارد.

این عضو هیئت علمی دانشگاه قم در پاسخ به این پرسش که نحوه مواجهه دینی با این حوادث چگونه باید باشد؟ ابراز کرد: پزشکان می‌گویند که اگر آرامش روانی داشته باشید، می‌توانید ویروس کرونا را شکست دهید. حتی برخی‌ها می‌گویند تأثیر عوامل طبیعی و فیزیکی در ابتلای به ویروس کرونا بسیار اندک است و آنچه تأثیر عمده دارد و بیمار را به مرگ می‌کشاند، این است که بیمار آرامش خود را از دست بدهد و دچار هراس و استرس شود؛ اما اگر به خودش آرامش دهد و بگوید موفق می‌شوم و می‌توانم این بیماری را شکست دهم، بیماری را شکست خواهد داد. کارکرد مثبتی که دین در این زمینه می‌تواند داشته باشد، آرامش‌بخشی به بیمار است. کسی که معتقد و متوکل به خدا و راضی به مقدرات الهی است بهتر می‌تواند بر بیماری‌اش غلبه پیدا کند و به سلامت برسد.

عضو هیئت مؤسس انجمن علوم قرآن و حدیث تصریح کرد: این رویکرد در ادبیات دینی ما نیز چنین مؤیداتی دارد؛ چنان که در زمینه آرامش بخشی دین آمده است: «أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ یعنی با یاد خدا دل‌ها آرامش می‌یابد». کارکرد دیگر دین، عبارت از بازدارندگی از جرم است. این هم در ادبیات دینی مؤیداتی دارد؛ چنان که آمده است: «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ؛ نماز از کارهای زشت و ناپسند بازمی‌دارد».

صاحب تألیف «درآمدی بر معناشناسی قرآن» بیان کرد: بر کارکردهای مثبت دین، که با تجارب علمی هماهنگ و قابل اثبات است، تأکید شده و می‌تواند جاذبه داشته باشد؛ اما تأکید بر کارکردهایی مثل شفابخشی دعا و یا حل مشکلات طبیعی با دعا که با موارد نقضی روبه‌روست، قابل توصیه نیست؛ چون چه‌بسا باعث سرخوردگی و دین‌گریزی شود.

انتهای پیام


نقد کرسی ترویجی آقای دکتر روح الله نجفی راجع به آیه هفت آل عمران

 

جعفر نکونام:
گروه اندیشه ــ عضو هیئت علمی دانشگاه قم با اشاره به سیاق آیه هفتم سوره آل‌عمران بیان کرد: اینکه عبارت «آیه» در این سوره را که به محکم و متشابه تقسیم شده است، به معنای عبرت بگیریم، خلاف سیاق است و نمی‌تواند صحیح باشد.

به گزارش خبرنگار ایکنا؛ نشست «نگرشی نو به محکم و متشابه»، امروز، 23 آذرماه با حضور جمعی از اساتید دانشگاه و علاقه‌مندان، در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه خوارزمی برگزار شد که در این نشست ابتدا روح‌الله نجفی، عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی به ارائه نظریه خود پرداخت که می‌توانید این نظریه را اینجا بخوانید.
 
جعفر نکونام، عضو هیئت علمی گروه قرآن و حدیث دانشگاه قم در این نشست با نقد نظریه روح‌الله نجفی، عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی بیان کرد: یک واژه می‌تواند معانی متعددی داشته باشد که البته سیاق، در این زمینه تعیین‌کننده است. آقای نجفی، «آیات» را به معنای عبرت‌ها گرفته‌اند، اما سیاق در آیه 7 سوره آل‌عمران این معنا را نمی‌رساند. در مواردی که آیات به معنای عبرت‌ها است، همنشین‌های خاصی وجود دارد که با توجه به آنها می‌توان معنای آیه را عبرت گرفت. برای نمونه زمانی که خداوند اشاره به دیدن آیات الهی می‌کند، در اینجا مراد امور تکوینی و عبرت‌ها است.
 
وی تصریح کرد: اگر در آیه‌ای که خداوند از عبارت «آیه» استفاده می‌کند، عبارت‌هایی نظیر تلاوت وجود داشته باشد، این نیز یک همنشین و قرینه است که ما نمی‌توانیم مراد از «آیه» را عبرت بگیریم. برای نمونه می‌توان به آیات «إِذا تُتْلی عَلَیهِ آیاتُنا قالَ أَساطِیرُ الأَوَّلِینَ»، «کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ»، «وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا أَعْجَمِیًّا لَقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آیَاتُهُ» و «مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ یَتْلُونَ آیَاتِ اللَّهِ آنَاءَ اللَّیْلِ» اشاره کرد که در این آیات، مراد از «آیه» نمی‌تواند عبرت باشد.
 
این استاد دانشگاه در ادامه افزود: اینکه ایشان «محکمات» را به معنای عبرت‌های واقع شده معنا کرده است، بسیار تکلف‌آمیز است. محکمات که به عنوان صفت برای قرآن باشد، در سوره محمد(ص) داریم که می‌گوید «وَ یَقُولُ الَّذِینَ آمَنُوا لَوْ لا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْکَمَةٌ وَ ذُکِرَ فِیهَا الْقِتالُ ...»، در حقیقت «محکمه» با ذکر قتال عطف شده است و اگر این را در کنار روایات بگذارید که از صحابه و تابعان نقل شده است، می‌بینیم که مراد از آیه محکمه را آیات احکام دانسته‌اند. علت اینکه آیات‌الاحکام به عنوان آیات محکم شمرده شده است نیز این اینکه به این احکام عمل می‌شده و مورد ابتلا بوده است. آیات متشابه نیز مورد ایمان بوده و در روایات آمده است که به محکمات عمل کنید و به متشابهات ایمان آورید. همچنین در این زمینه تلقی گذشتگان که نزدیک به نزول قرآن بودند نیز اهمیت بالایی دارد.
 
وی بیان کرد: بنابراین ما شاهدی نداریم که بخواهیم آیات محکم را به معنای عبرت در نظر بگیریم. نظر بنده این است که آیات محکم، آیات‌الاحکام است و مراد از آیات متشابه، با توجه به سیاقی که آیه 7 سوره آل عمران دارد، آیات قیامت است. در قرآن داریم که متشابه را شبیه نعمت‌های دنیوی گرفته است، چنانکه می‌گوید «قَالُوا هَذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا». بنابراین به اعتبار اینکه نعمت‌های بهشتی را شبیه نعمت‌های دنیا می‌داند، متشابه است، همچنان که در دنیا نیز نعمت‌هایی مانند عسل و ... وجود دارد، در آخرت نیز شبیه نیز هست.
 
نکونام در ادامه با اشاره به معنای «ام‌الکتاب»، تصریح کرد: اینکه بگوییم مراد این است که آیات متشابه را به آیات محکم بازگردانیم، دلالتی ندارد. همچنین در جای دیگر قرآن که «ام الکتاب» آمده، مراد لوح محفوظ است، چنانکه می‌گوید «وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ» که به معنای بخشی از قرآن نیست. در جای دیگر نیز داریم که «ام» را به «قری» اضافه کرده که منظور مکه است و به قرینه اینکه بعد از آن عبارت «حولها» را دارد، مراد جایی است که مرکزیت داشته باشد.
 
وی بیان کرد: بنابراین ما برگشت متشابه به محکم را نداریم. گفته‌اند که بچه به مادر برگشت می‌کند و از همین رو باید متشابه را به محکم بازگرداند، اما اساساً متشابه به معنای تشبیه و تشبیه یعنی چیزی که روشن است و هیچ نیازی ندارد که برای فهم معنایش به آیه دیگری ارجاع دهیم. متشابه در جای دیگر قرآن هم به معنای آیات قیامت به کار رفته است. خداوند در سوره زمر می‌گوید «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابًا مُتَشَابِهًا مَثَانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِکْرِ اللَّه». در اینجا مراد از کتاب، تمام آن نیست، چون وقتی سوره زمر نازل شد، هنوز نیمی از قرآن نازل نشده بود و در اینجا با توجه به اینکه در آیه بعد اشاره به عذاب کرده است، مراد از متشابه عذاب های اخروی است.
 
نکونام در ادامه بیان کرد: در سوره آل عمران نیز پس از آیه هفتم اشاره دارد که راسخان در علم به خداوند می‌گویند که تو جمع‌کننده مردم در روز قیامت هستی؛ انک جامع الناس لیوم لا ریب فیه؛ بنابراین در سیاق آیه هفت آل عمران، قرینه‌ای هست که دلالت داشته باشد، مراد از متشابه، آیات قیامت است.
 
وی با اشاره به اینکه نمی‌توان «تأویل» را به معنای فرجام گرفت، تصریح کرد: آنچه که در آیات و روایات در مورد تأویل داریم اینکه تأویل را به معنای واقعیت به مصداق خارجی گرفته‌اند. در روایت داریم که تأویل برخی از  آیات قرآن آمده اند که عبارت از همان قصص گذشتگان است که تأویل آن به وقوع پیوسته و تأویل برخی از آیات در آینده می آید که عبارت از همان حوادث قیامت است  و برخی از آیات تأویلشان در خودشان است که عبارت از همان احکام اند. در احکام، از واقعیات و مصادیقی خبر داده نمی شود؛ بلکه انشاء و ایجاد می گردد. اینکه می‌گوید نماز را اقامه کنید، به این معنا نیست که نماز اقامه شد، بلکه می‌خواهد با این امر نماز را ایجاد کند.
 
نکونام در ادامه افزود: مرجع ضمیر در «تأویله» که در آیه هفتم سوره آل عمران آمده، کل قرآن نیست؛ بلکه «ما تشابه»؛ یعنی آیات متشابه قرآن است. تأویل یا مصداق خارجی آیات متشابه را که عبارت از آیات قیامت باشد، هیچ بشری نمی داند و آنها مثل مصداق خارجی آیات قصص نیستند که بشر به آنها آگاهی دارد. بشر هرگز از حقایق اخروی آگاهی ندارد و لذا گفته شده است که «ما یعلم تأویله الا الله؛ تأویل آنها را کسی جز خدا نمی داند. بشر فقط مشابه های دنیوی آنها را آگاه است و این در حالی است که به تصریح آیات و روایات حقایق اخروی هرگز عین حقایق دنیوی نیست.