سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

جاودانگی قرآن و بطون آن

نکونام: جاودانگی قرآن در بهره‌گیری‌ از بطون آن است

گروه اندیشه: راز جاودانگی قرآن در اخذ بطون قرآن و بهره‌گیری از آن در امور مستحدث توسط خود بشر است و اگر فهم بطون قرآن به پیامبر(ص) و ائمه(ع) اختصاص داشت، باید اکنون که آنان در میان مردم حضور ندارند، جاودانگی قرآن بی‌معنا باشد.

«جعفر نکونام» دکترای علوم قرآن و حدیث

«جعفر نکونام»* در بخش قبلی گفت‌وگو با سرویس اندیشه خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا)، به تبیین روش کشف باطن آیات پرداخت و گفت: دلیلی وجود ندارد که باطن قرآن را به لوازم غیر بیّن آیات محدود کنیم؛ چون وقتی اصل بر این است که به معنای ظاهری آیات توسعه داده شود تا بتواند موارد دیگری را نیز فرا بگیرد، حسب مورد بجاست که به لوازم بیّن آیات نیز توجه شود.

عضو هیئت علمی دانشگاه قم در این بخش از گفت‌وگو به بررسی ویژگی‌های بواطن آیات در حوزه لوازم غیر بیّن پرداخت و گفت: در توضیح آن‌چه آمد، ویژگی‌های بواطن آیات را در حوزه لوازم غیر بیّن می‌توان چنین بیان کرد که بطن داشتن از اختصاصات قرآن نیست. هر کلام دیگری نیز بطن دارد؛ چون باطن از لوازم منطقی کلام به شمار می‌رود و روشن است که هر کلامی لوازم منطقی دارد، به همین رو فهم بطن قرآن به ائمه(ع) اختصاص ندارد.

نویسنده مقاله «روش تحقیق با تأکید بر علوم اسلامی» افزود: اگر بطن قرآن مقوله‌ای بود که به قرآن اختصاص داشت، باید خدا یا پیامبر(ص) و ائمه(ع) روش فهم آن را به بشر می‌آموخت، اما نظر به این‌که آنان راه ویژه‌ای برای فهم بطن قرآن، جز آن‌چه معهود و معلوم بشر است، به بشر نیاموخته‌اند، دانسته می‌شود، بطن قرآن مقوله‌ای هم‌سنخ بطن کلام بشری است و بشر توانایی درک آن را دارد.

نکونام گفت: اساساً راز جاودانگی و تبیان کل شی بودن قرآن در امکان فهم و اخذ بطون قرآن و بهره‌گیری از آن‌ها در امور مستحدث توسط خود بشر است و روشن است که اگر فهم و اخذ بطون قرآن به پیامبر(ص) و ائمه(ع) اختصاص داشت، باید اکنون که آنان در میان مردم حضور ندارند، جاودانگی و تبیان کل شی بودن قرآن بی‌معنا باشد.

نویسنده کتاب «درآمدی بر تاریخ‏گذاری قرآن» با بیان این مطلب که بواطن قرآن با ظواهر قرآن ملازمه دارد و در طول آنهاست، نه در عرض آن‌ها، گفت: برای مثال، در خصوص آیه 18 سوره مبارکه جن، نمی‌توان گفت معنای باطنی آیه این است که مواضع سجده متعلق به خداست و در حد سرقت نباید قطع شود چون مساجد در لسان عرب و آیات قرآن به همان معنای معهود است و آن به مساجدی مثل «مسجدالحرام» و «مسجدالاقصی» انصراف دارد و مراد از «فلا تدعوا مع الله احدا» این است که در این مساجد همراه الله بت‌ها را نپرستید؛ چنان‌که در مواقع دیگر قرآن نیز به همین معنا آمده است؛ نظیر «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَاجِدَ اللّهِ أَن یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ» (سوره مبارکه بقره، آیه شریفه 114) رابطه میان ظاهر و باطن رابطه مفهوم و مصداقی یا مثل و ممثلی است؛ یعنی ظاهر به واقع به منزله یک مثال و مصداق از یک حکم و معرفت کلی است.

وی افزود: خدای بزرگ به منظور مبین و ملموس ساختن معارف و احکام کلی قرآن از هر حکم و معرفت کلی مثال و نمونه‌ای از عصر و مصر نزول وحی به دست داده است به نظر می‌رسد، آیه شریفه «وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِی هَذَا الْقُرْآنِ مِن کُلِّ مَثَلٍ لَّعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ» (سوره مبارکه زمر، آیه شریفه 27) ناظر به هیمن معناست، چه در بعد معارف، قصه‌هایی از امت‌های گذشته در قرآن آمده و چه در بعد احکام، اوامر و نواهیی که خطاب به مردم عصر نزول نازل شده است، مثال‌ها و مصداق‌هایی از معارف و احکام کلی قرآن به شمار می‌رود؛ بنابراین، در قرآن تمامی نمونه‌ها و مصداق‌های ناظر به هر عصر نیامده است؛ اما هر نمونه و مصداقی که در دیگر اعصار حادث شود، از سنخ همان مواردی است که در قرآن یاد شده است.

 عضو هیئت علمی دانشگاه قم:
اگر بطن قرآن مقوله‌ای بود که به قرآن اختصاص داشت، باید خدا یا پیامبر(ص) و ائمه(ع) روش فهم آن را به بشر می‌آموخت، اما نظر به این‌که آنان راه ویژه‌ای برای فهم بطن قرآن، جز آن‌چه معهود و معلوم بشر است، به بشر نیاموخته‌اند، دانسته می‌شود، بطن قرآن مقوله‌ای هم‌سنخ بطن کلام بشری است و بشر توانایی درک آن را دارد

نکونام گفت: این‌که قرآن تبیان کلی شی خوانده شده است، با نظر به معارف و احکام کلی قرآن است؛ یعنی می‌توان تمامی امور مستحدث را با ارجاع به معارف و احکام کلی قرآن تبیین کرد و گرنه، پنهان نیست که در خصوص اموری مثل بیمه، تلقیح مصنوعی و نماز در قطبین هیچ آیه‌ای و حتی هیچ روایتی وجود ندارد.

عضو هیئت مؤسس و هیئت مدیره انجمن علوم قرآن و حدیث ایران با توجه به این‌که بواطن قرآن فراعربی، فراتاریخی و فرامنطقه‌ای است، گفت: اما ظواهر قرآن عربی، تاریخی و جغرافیایی است، البته این به آن معنا نیست که لزوماً آن‌چه ناظر به عرب عصر نزول قرآن است، باید تغییر کند و متناسب به سایر قومیت‌ها در اعصار و امصار دیگر شود؛ مثلاً فارسی زبانان بتوانند نماز را به فارسی بخوانند؛ بلکه به این معناست که عربی بودن نماز به اقتضای عرب بودن پیامبر اسلام(ص) و قوم آن حضرت بوده است و طبیعتاً اگر از میان فارسی زبانان پیامبری برانگیخه می‌شد نماز به زبان فارسی خوانده می‌شد.

وی افزود: اما حال که نماز عربی است، وجهی ندارد که سایر قومیت‌ها آن را به زبان خود برگردانند و بخوانند؛ منتهی نباید عربیت، تاریخیت و منطقه‌ای بودن احکام ظاهری بر بواطن فراعربی، فراتاریخی و فرامنطقه‌ای قرآن حاکم بشود؛ چون ظواهر آیات جسم است و باطن آیات روح، و جسم بدون روح مرده است. باطن اقامه نماز یاد خداست «اقم الصلاة لذکری» (سوره مبارکه طه آیه 14) و نماز بدون یاد خدا بی‌فایده است «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ () الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ () الَّذینَ هُمْ یُراؤُنَ () وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ (سوره ماعون، آیات 4-7) ».

ناگفته نماند که اخذ احکام و معارف ظاهری قرآن توسط اقوام غیر عرب نوعی نقل و انتقال فرهنگی تلقی می‌شود که امری معمول و معقول است، علاوه بر آن رعایت ظواهر احکام و حفظ آنها لازم است؛ چون یکی از بواطن و احکام کلی قرآن حفظ وحدت است و یگانگی احکام ظاهری قرآن در تمام اقوام و اعصار سمبل وحدت و ابزار حفظ آن تلقی می‌شود.

ویرایش شده توسط نویسنده

قابلیت تعمیم باطن قرآن

ظاهر آیات، ناظر به عصر نزول و باطن آیات، قابل تعمیم به دیگر اعصار است

گروه اندیشه: ظاهر آیات قرآن ناظر و منصرف به موارد عصر نزول است و آن‌چه قابل تسری و تعمیم به موارد مشابه در دیگر اعصار است، باطن آیات است چنان‌که ظاهر روایات منقول از امام باقر (ع) نیز به همین معنا اشاره دارد.

«جعفر نکونام» دکترای علوم قرآن و حدیث

«جعفر نکونام»* در بخش قبلی گفت‌وگو با خبرنگار سرویس اندیشه و علم خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا)، به بررسی روش تفسیر باطن قرآن کریم پرداخت و گفت: بطن‌داشتن قرآن نزد برخی از مفسران دستاویزی شده‌است تا آن‌چه را نمی‌توانند به عنوان تفسیر قرآن، به قرآن نسبت دهند و از رهگذر آن متهم به تفسیر به رأی می‌شوند، با عنوان بطن و تأویل قرآن بیان کنند.
بخش قبلی مصاحبه را اینجا مطالعه کنید

نکونام در ادامه این گفت‌وگو به تبیین روایات ظهر و بطن در رابطه با قرآن پرداخت و گفت: همان‌طور که گفتم، از ظاهر روایات ظهر و بطن چنین فهمیده می‌شود که مردم صدر اسلام ملاحظه می‌کردند که آیات قرآن ناظر به مردم و رخدادهای معینی در عصر نزول نازل می‌شود، اما در عین حال مشاهد می‌کردند، معصومان (ع) همان آیات را به موارد مشابه نیز تعمیم و تسری می‌دهند، از این رو، از ایشان پرسیدند، مگر این آیات ناظر و خطاب به فلان مردم و فلان رخداد نازل نشده است پس چرا آن‌ها را به موارد دیگر تسری می‌دهید؟ معصومان (ع) به آنان چنین پاسخ دادند که قرآن ظاهر، باطن، تنزیل و تأویل دارد، ظاهر و تنزیلش ناظر و خطاب به موارد عصر نزول است، اما باطن و تأویلش موارد دیگری را که همسان آن‌ها هستند، شامل می‌شود.

عضو هیئت علمی دانشگاه قم گفت: علمای اسلامی از دیرباز به این حقیقت که آیات قرآن قابل تسری و تعمیم به موارد مشابه است، تفطن پیدا کرده‌اند، ولی در تبیین این حقیقت راه ناصوابی را پیموده‌اند و الفاظ قرآن را که مقتبس از زبان عرف عرب عصر نزول است، الفاظی منطقی یا حقوقی تلقی کرده‌اند و بر این اساس قواعدی را به نام «اصالة العموم» و «اصالة الاطلاق» بنیان نهاده‌اند و در خصوص قرآن اظهار کردند: «معتبر عموم لفظ است؛ نه خصوص سبب» یا «مورد مخصص نیست».

وی در ادامه افزود: حال آن‌که در زبان عرفی، که قرآن نیز بدان نازل شده است، الفاظ عام و مطلق ناظر به موارد زمان و مکان ایراد کلام است و ظاهر کلام، عموم و مطلق موارد را در هر عصر در برنمی‌گیرد؛ چنان‌که برای مثال در خصوص آیه «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ» (سوره مبارکه بقره، آیه شریفه 6)، نمی‌توان گفت «الذین آمنوا» همه کافران را در هر عصر در بر می‌گیرد؛ چون چنین سخنی لوازم باطل دارد؛ از آن جمله ارسال رسل و انزال کتب عبث خواهد بود؛ زیرا وقتی انذار کردن کافران بی‌اثر و عبث باشد، ارسال رسول و انزال کتب نیز بی‌فایده و عبث خواهد بود.

 جعفر نکونام:
در زبان عرفی، که قرآن نیز بدان نازل شده است، الفاظ عام و مطلق ناظر به موارد زمان و مکان ایراد کلام است و ظاهر کلام، عموم و مطلق موارد را در هر عصر در برنمی‌گیرد

عضو هیئت علمی دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه قم تأکید کرد: بنابراین باید گفت ظاهر آیات قرآن ناظر و منصرف به موارد عصر نزول است و آن‌چه قابل تسری و تعمیم به موارد مشابه در دیگر اعصار است، باطن آیات قرآن است چنان‌که ظاهر روایات منقول از امام باقر (ع) نیز به همین معنا اشاره داشت.

نکونام گفت: به نظر می‌رسد، بواطن قرآن صرفاً معارف و احکام کلی، که در ورای آیات قرآن هست و با ظواهر آیات، ملازمه غیر بین دارد، نیست، بلکه تمامی معارف و احکامی را که ورای آیات است و با ظواهر آیات، ملازمه منطقی دارند، در بر می‌گیرد؛ چه این ملازمه بیّن باشد یا غیر بیّن؛ چون اصل در تفسیر باطنی، توسعه معانی و معارف قرآن است، به گونه‌ای که قرآن بتواند تبیان کل شئ باشد و تا دنیا برقرار است، جریان داشته باشد؛ حال به هر شیوه معقول و منطقی که میسور باشد.

نویسنده مقاله «بررسی چند شبهه درباره زبان قرآن» افزود: بر این اساس معنا ندارد که مثلا لوازم بیّن را جزو بواطن آیات به شمار نیاوریم، روشن است که معنای ظاهری آیات عبارت از همان معنایی است که در وقت خطاب به مردم عصر نزول، اراده شده است و آنان را فهیمده‌اند؛ به این ترتیب، معنای باطنی آیات عبارت از معنایی خواهد بود که در وقت خطاب به ذهن مخاطبان تبادر پیدا نکرده است، بلکه بعد از تدبر در لوزام آیات به آن تفطن پیدا شده است.

وی با اشاره به این‌که باید لوازم بیّن آیات را نیز جزو باطن آیات به شمار آورد، عنوان کرد: چون مخاطب در وقت ایراد کلام تنها به معنای منطوقی و مطابقی آن توجه می‌کند و از لوازم کلام غافل است و تفطن به معنای مفهومی و التزامی کلام اعم از بیّن و غیر بیّن بعد از وقت خطاب و از رهگذر تدبر در لوازم آن حاصل می‌شود، به نظر می‌رسد، در روایات ائمه(ع)، لوازم بیّن کلام نیز باطن قرآن خوانده شده است؛ چنان که از امام باقر(ع) در تأویل آیه 32 سوره مبارکه مائده آورده‌اند که فرمود: «هر که کسی را از هدایت به ضلالت سوق دهد، او را کشته است.»

 عضو هیئت علمی دانشگاه قم:
به نظر می‌رسد که بواطن قرآن صرفاً معارف و احکام کلی، که در ورای آیات قرآن هست و با ظواهر آیات ملازمه غیر بین دارد، نیست، بلکه تمامی معارف و احکامی را که ورای آیات است و با ظواهر آیات ملازمه منطقی دارند، در بر می‌گیرد؛ چه این ملازمه بیّن باشد یا غیر بیّن؛ چون اصل در تفسیر باطنی، توسعه معانی و معارف قرآن است

نویسنده کتاب «پژوهشی در مصحف امام علی(ع)» افزود: به نظر می‌رسد، میان آیه مذکور و بیان امام باقر(ع) ملازمه بیّن برقرار است و به واقع در این روایت «قیاس اولویت» صورت گرفته است، با این تقریر که اگر قتل انسان به ناحق محرّم باشد، به طریق اولی گمراهی انسان محرّم است؛ چون گمراهی از قتل شدیدتر است، البته رابطه میان آیه و بیان امام باقر(ع) را بر ملازمه غیر بیّن نیز می‌توان حمل کرد، این چنین که علت حرمت قتل به ناحق این است که آن ظلم است و به واقع «من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض» مصداق «من ظلم نفسا» است؛ چنان‌که قبل از آن با ظالم خواندن قابیل، قتل به ناحق تلویحاً ظلم خوانده شده است (آیه شریفه 29، سوره مبارکه مائده).

نکونام در پایان این بخش گفت: به این ترتیب، گمراه ساختن مردم نیز یکی دیگر از مصادیق ظلم به شمار خواهد رفت؛ چنان‌که در آیه 144 از سوره مبارکه انعام نیز ظالم‌ترین مردم، گمراه‌کنندگان خوانده شده‌اند، آنجا که فرمود: «پس کیست ستمکارتر از آن‌کس که بر خدا دروغ بندد، تا از روی نادانی، مردم را گمراه کند؟ آری، خدا گروه ستمکاران را راهنمایی نمی‌کند.»


بطون قرآن، اصل و ظواهر آن، فرع است

بطون قرآن، اصل و ظواهر آن، فرع است

گروه اندیشه: بطون قرآن، اصل است و ظواهر آن فرع؛ لذا به نظر می‌رسد آنجایی که امتثال فرع مستلزم تباهی اصل باشد، باید فرع را وانهاد.

«جعفر نکونام» دکترای علوم قرآن و حدیث

«جعفر نکونام»* در بخش قبلی گفت‌وگو با خبرنگار سرویس اندیشه و علم خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا) درباره تفسیر باطن قرآن، به بررسی ویژگی‌های بواطن آیات در حوزه لوازم غیر بیّن پرداخت و گفت: اساساً راز جاودانگی قرآن در اخذ بطون قرآن و بهره‌گیری از آن در امور مستحدث توسط خود بشر است و اگر فهم بطون قرآن به پیامبر(ص) و ائمه(ع) اختصاص داشت، باید اکنون که آنان در میان مردم حضور ندارند، جاودانگی قرآن بی‌معنا باشد.

حال ادامه این گفت‌وگو در همین زمینه از نظرتان می‌گذرد.

عضو هیئت علمی دانشگاه قم با بیان این مطلب که علاوه بر این‌که أخذ احکام و معارف ظاهری قرآن توسط اقوام غیر عرب نوعی نقل و انتقال فرهنگی تلقی می‌شود که امری معمول و معقول است، گفت: رعایت ظواهر احکام و حفظ آن‌ها لازم است؛ چون یکی از بواطن و احکام کلی قرآن حفظ وحدت است و یگانگی احکام ظاهری قرآن در تمام اقوام و اعصار سمبل وحدت و ابزار حفظ آن تلقی می‌شود. بواطن قرآن اصل است و ظواهر قرآن فرع؛ لذا به نظر می‌رسد آنجایی که امتثال فرع مستلزم تباهی اصل باشد، باید فرع را وانهاد.

عضو هیئت مدیره انجمن علوم قرآن و حدیث ایران بواطن قرآن را ثابت و ظواهر آن را متغیر دانست و گفت: از این‌رو آنجایی که مصالح و مقتضیات ایجاب کند، باید حکمی ظاهری را برداشت و حکم دیگری را به جای آن نهاد، بنابراین آن‌که آورده‌اند، «تا روز قیامت حلال محمد(ص) حلال و حرام او حرام است»، ناظر به بواطن و ثوابت است، نه لزوماً ظواهر و متغیرات.

نکونام افزود: به نظر می‌رسد، نسخ ـ چه بین‌الادیانی و چه درون‌دینی ـ در احکام ظاهری رخ می‌نماید. بواطن عبارت از همان مصالح کلی ورای احکام جزئی هستند که از شرایط و مقتضیاتی به شرایط و مقتضیاتی دیگر دگرگونی نمی‌پذیرد، اما ظواهر، احکامی هستند که ناظر به شرایط و مقتضیات عصر و منطقه خاصی است؛ لذا هرگاه آن شرایط و مقتضیات تغییر یابد، آن احکام نیز نسخ می‌شود و احکام دیگری به جای آن‌ها تشریع می‌شود، بنابراین بواطن همه ادیان آسمانی یکی است و اگر تفاوتی هست، در ناحیه ظواهر به چشم می‌خورد.

وی در رابطه با این‌که در آیات و روایات دین فطری خوانده شده است، گفت: این امر ناظر به بواطن و کلیات است، معارف و احکام ظاهری قرآن تاریخی و محیطی است و در بسیاری موارد توجیهی جز رسم و قرارداد ندارد، اما معارف و احکام باطنی قرآن توجیه عقلی دارد و بر حسن و قبح عقلی مبتنی است، قاعده «کلما حکم به الشرع حکم به العقل و کلما حکم به العقل حکم به الشرع» ناظر به کلیات و بواطن دین و قرآن است.

نویسنده مقاله «سیره سلف صالح فریقین» با تأکید بر این‌که بواطن قرآن، ذاتیات قرآن و ظواهر قرآن، عرضیات آن است، افزود: ذاتیات قرآن معارف و احکامی است که اگر قرآن در هر تاریخ و محیطی نازل می‌شد، لزوماً آن‌ها در قرآن وجود داشت و عرضیات قرآن، معارف و احکامی است که اگر قرآن در غیر عصر پیامبر اسلام(ص) و در غیر عرب حجاز نازل می‌شد، لزوماً آن‌ها در قرآن وجود نداشت، بنابراین عربی بودن قرآن و سخن گفتن از بت‌های «لات»، «عزا» و «منات»، جنگ «بدر»، «احد»، «حنین» و «تبوک»، مکه، مدینه و نظایر آن‌ها از عرضیات قرآن است که بی‌تردید اگر قرآن در تاریخ و جغرافیای دیگری نازل می‌شد، لزوماً از آن‌ها سخن نمی‌رفت.

 عضو هیئت علمی دانشگاه قم:
بواطن قرآن ثابت و ظواهر آن را متغیر است، از این‌رو آنجایی که مصالح و مقتضیات ایجاب بکند، باید حکمی ظاهری را برداشت و حکم دیگری را به جای آن نهاد، بنابراین آن‌که آورده‌اند، «تا روز قیامت حلال محمد(ص) حلال و حرام او حرام است»، ناظر به بواطن و ثوابت است، نه لزوماً ظواهر و متغیرات باشد

وی افزود: این‌که آورده‌اند قرآن زنده و جاری است، لزوماً به لحاظ بواطن آیات، معارف و احکام کلی قرآن است و گرنه کیست که تردید کند، برخی از ظواهر آیات و احکام جزئی قرآن نظیر آن‌چه در آیات مربوط به عبد و امت آمده است، راکد و معطل است.

نکونام بواطن آیات را محکمات قرآن تلقی کرد و افزود: از این‌رو ظاهر آیات را باید به محکمات ارجاع داد. خداوند برای تقریب به ذهن، معارف و احکام کلی را در قالب موارد عینی و حسی عصر نزول و به زبان و فرهنگ عرب آن عصر بیان کرده است، اما نباید در ظاهر این آیات جمود ورزید و بدون ارجاع آن‌ها به معارف و احکام کلی، آن‌ها را فهمید، باطن آیات صفات، ناهمانندی خدا با مخلوقات است مانند سوره شوری، آیه 11، و در فهم صحیح آیاتی چون «الرحمن علی العرش استوی» (سوره مبارکه طه، آیه شریفه 5)، «وجوه یومئذ ناضرة إلی ربها ناظرة» (سوره مبارکه قیامة، آیات شریفه 22 و 23) باید به آن ارجاع شود. در چنین آیاتی که از مغیبات سخن می‌رود، حقایق غیبی در قالب مثال برای تقریب به ذهن بیان شده است؛ لذا معنایی حقیقی دنیوی آن‌ها اراده نشده است.

نویسنده کتاب «درآمدی بر تاریخ‏گذاری قرآن» گفت: برخی از آیاتی که حامل معارف و احکام کلی‌اند، نسبت به آیاتی که حامل معارف و احکام جزئی هستند، از قبیل باطن، برای آیات ظاهر به شمار می‌روند، براین اساس «لا تشرکوا به شیئا» (سوره مبارکه نساء، آیه شریفه 36) باطن «فاجتنبوا الرجس من الاوثان» (سوره مبارکه حج، آیه شریفه 30) تلقی می‌شود.

وی با بیان این مطلب که از مباحثی که بیان کردیم، چنین حاصل می‌شود که بطون قرآن که در روایات از آن‌ها سخن رفته است، معارف و احکام ورای آیات قرآن است که به موارد عصر نزول اختصاص ندارد و میان بطون قرآن و ظواهر قرآن ملازمه منطقی اعم از بیّن و غیر بیّن برقرار است، گفت: بطون به این معنا به قرآن اختصاص ندارد و فهم آن نیز به افراد خاصی مثل ائمه(ع) و عرفا منحصر نیست و هر کسی که در قرآن توانایی تدبر داشته باشد، می‌تواند به بطون قرآن دسترسی داشته باشد، روش کشف باطن قرآن، اخذ مفاهیم التزامی آیات به شیوه‌های منطقی؛ نظیر قیاس اولویت، تقسیم و سبر است. مفاهیمی که از رهگذر تقسیم و سبر منطقی از آیات قرآن استخراج می‌شود، کلی، محکم، فطری، ثابت، تغییر ناپذیر، نسخه ناپذیر، فراعربی، فرا تاریخی و فراجغرافیایی است.