سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

معنای «نور» در «الله نور السموات و الارض»

با عرض سلام و ارادت خدمت شما
استاد، آیا در معناشناسی توصیفی به جای واژه «نور» واژه جانشینی مانندخلق را می توان به کاربرد؛  مانند «الله نور السموات و الارض» را که «الله خلق السموات و الارض» به کار برد؟ همچنین واژه های جانشین و همنشین را چگونه بتوانم از هم بازشناسم؟
با عرض تشکر و دعای خیر 

به نام خدا و با سلام
مراد از همنشین ها نوع و ترتیب واژگانی است که معمولاً همراه «نور» به کار می رود و مقصود از جانشین ها نوع واژگانی است که به جای واژه «نور» به کار می رود و همان معنای نور را افاده می کند.
به نظر می رسد، سئوال شما به آیه ذیل مربوط باشد که آمده است:
 اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فی زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ یَکادُ زَیْتُها یُضی‏ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ اْلأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیمٌ (نور، 35).
باید توجه داشته باشید که نور در این عبارت معنای حقیقی ندارد و بلکه معنای مجازی دارد؛ چنان که در ادامه آمده است: «یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ»؛ بنابراین نور بودن خدا مثل نور بودن قرآن است و لفظ مترادف آن هدایت است؛ «یهدی الله لنوره یعنی ینور الله لنوره». در پایان آیه هم تصریح شده است که این بیان ضرب المثلی و تمثیلی است و نه حقیقی. بنابراین الله نور است؛ یعنی هدایت می کند. به این ترتیب باید گفت: «هدی» یکی از واژگانی است که در برخی از عبارات به جای «نور» به کار می رود و همان معنای نور مجازی را افاده می کند و به عبارت دیگر صفت جانشینی دارد. دیگر واژه جانشین نور، «اسلام» یعنی تسلیم خدای یگانه شدن است؛ چنان که در آیه ذیل آمده است: أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِْلإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ أُولئِکَ فی ضَلالٍ مُبینٍ (زمر،22). در اینجا توحید و تسلیم خدای یگانه شدن «نور الله» معرفی شده است.
یا در جای دیگری آمده است: وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَ هُوَ یُدْعى إِلَى اْلإِسْلامِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ * یُریدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ (صف، 7-8).
یا در جای دیگر آمده است: اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِیَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ * یُریدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ (توبه، 31-32)
به این ترتیب، دلیلی که نشان می دهد، نور در در آیه مورد بحث به چه معناست، عبارت از همان همنشین ها و به عبارت سنتی عبارت از سیاق آیه است. سیاق یا همنشین های واژگان مشخص می کند که یک واژه معنای حقیقی اش اراده شده است، یا معنای مجازی اش. همنشین های نور در معنای مجازی عبارت از کفر و اسلام و هدایت و ضلالت و مانند آنهاست.


متن دفاعیه پایان نامه خانم بهشتی در زمینه معناشناسی ربّ در قرآن

متن این دفاعیه ای که در ذیل می آید، مربوط به پایان نامه ای با عنوان «معناشناسی تاریخی و توصیفی ربّ در قرآن» است که توسط خانم نرگس بهشتی دانشجوی کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث دانشگاه پیام نور قم به راهنمایی اینجانب و مشاورت آقای دکتر محمد هادی امین ناجی به انجام رسیده است و ان شاء الله روز پنج شنبه مورخ 6 اسفند سال جاری دفاع خواهد شد.

این پایان نامه، تحقیقی درباره معنای ربّ در قرآن، به روش معناشناسی است. معناشناسی دانشی از شاخه زبان شناسی است که کاربرد آن در متون اسلامی و خصوصاً در قرآن دارای سابقه زیادی نیست؛ بنابراین در این پایان نامه تلاش شده است تنها مقلدی از مباحث بعضا پیچیده و غیر بومی معناشناسی نباشیم و بیش تر با تکیه بر مباحث سنتی به معناشناسی ربّ بپردازیم.

معناشناسی واژه ربّ، در این تحقیق با دو روش معناشناسی تاریخی و توصیفی انجام شده است. در معناشناسی تاریخی، «تغییرات و تحولات معنایی» در «طول زمان» مورد مطالعه قرار می-گیرد؛ بنابر این در آن سعی می¬کنیم تا استعمالات ربّ و مشتقاتش را بررسی کنیم و با با تکیه بر اصول حاکم بر فراگیری زبان در کودک و تعمیم آن به وضع و استعمال واژگان و تعابیر از سوی نوع بشر به معنای اصلی آن دست یابیم. سپس تغییرات معنایی را در دوره¬های مختلف بررسی کنیم تا بتوانیم تطورات معنا را به دست آوریم.

در معناشناسی توصیفی تنها در یک مقطع زمانی خاص به توصیف معنای یک واژه با توجه به بافت کلامی که در آن قرار گرفته است، پرداخته می شود. در این نوع معناشناسی تلاش می شود، با در نظر گرفتن هم نشین ها و جانشین ها، مترادفات، متضادها و همجوارهای ربّ و مشتقاتش در قرآن، شناسایی و حوزه معنایی آنها مطالعه گردد.

پیش از این، تنها معنای ربّ و مشتقات آن در کتب مختلف لغت مانند العین، صحاح، لسان العرب، تاج العروس و مانند آنها بیان شده است. همچنین مشتقاتی از آن که در قرآن به کار رفته، در کتب غریب القرآن و مفردات قرآن مانند مفردات راغب، التحقیق مصطفوی و قاموس قرآن قرشی مورد توجه قرار گرفته است. همچنین کتب تفسیری در ذیل آیاتی که این مشتقات در آنها به کار رفته اند، توضیحاتی ارائه کرده اند؛ اما تمام این معانی روشمند نبوده است.

تنها موردی که به ربّ روشمند نگاه کرده است، کتابی از ایزوتسو است. این کتاب که «خدا و انسان در قرآن» نام ددارد، به توصیف معناشناسانه ربّ در حوزه ارتباط او با انسان می پردازد و بنابراین آن به طور ویژه به ربّ و مشتقاتش در قرآن نپرداخته است.

در این تحقیق به دلیل نو بودن نگرش به این واژه نتایج جدیدی بر آن مترتب شده است که در هیچ یک از آثار قبل دیده نمی¬شود.

این پایان نامه در سه فصل تدوین شده است:

در فصل اول که کلیات نام دارد، روش کار، مبانی و پیش فرض های و پیشینه تحقیق بیان شده است. در معناشناسی تاریخی، توجه به تاریخ استعمال واژگان است. در صورت عدم دست یابی به زمان پیدایش آن تلاش می شود، با توجه به اصولی نظیر تقدم معانی محکیه بر معانی غیر محکیه، تقدم معانی اسمی بر فعلی، تقدم معانی جزئی بر معانی کلی، و تقدم معانی حسی بر عقلی به سیر تطور معنایی واژگان پی برده شود.

آنچه در فهم واژگان قرآن دارای اهمیت است، عرفی بودن زبان قرآن است. قرآن در سرزمین حجاز و به زبان مردم عادی آنجا نازل شد. مخاطبین قرآن همان مردم عادی و به اصطلاح عرف عام سرزمین نزول وحی بودند و کسی نمی¬تواند ادعا کند هیچ یک از سوره-های قرآن خطاب به گروهی خاص از عرب مثل شاعران یا منجمان و نظایر آن نازل شده است. بنابر این واژگان قرآن برای این مردم شناخته شده و قابل درک بود. در نتیجه، معنایی که در دوره تاریخی رسالت پیامبر اسلام(ص) در میان مردم متداول بود، در فهم قرآن مؤثر است.

باید توجه داشت که زبان نماد فرهنگ یک جامعه است؛ بنابر این لازم است، عرف و فرهنگ، زمان نزول نیز شناخته شود. الفاظ و معانی قرآن، همان الفاظ و لغات قابل فهم عرف عرب در زمان نزول است.

در فصل دوم پایان نامه به معناشناسی تاریخی ربّ و مشتقاتش پرداخته می شود. روش معناشناسی تاریخی ربّ و مشتقات آن، عبارت از بررسی استعمالات رب و مشتقات آن در دوره¬های مختلف زمانی است؛ به این منظور که به پاسخ دو سئوال اصلی صورت دست یابیم:

1. مدلول اولیه ربّ در میان عرب چه بوده است؟

2. آیا رب و مشتقاتش در دوره های زمانی مختلف دچار تغییر و تطورات معنایی شده اند؟

برای پاسخ به این دو سئوال در معناشناسی تاریخی ابتدا دخیل بودن رب و مشتقاتش را مورد بررسی قرار دادیم و دانستیم که رب و مشتقاتش در دو معنا دارای اصالت عربی نیستند. یکی معنای «بزرگ و رئیس» که از زبان آرامی و دیگری معنای «جمع و بسیاری» که از زبان عبری وارد عربی شده است.

 سپس به سراغ رب و مشتقاتش در کتب لغت رفتیم و تمام مشتقات را بر اساس تاریخ تدوین آن کتب مورد مطالعه قرار دادیم. کتب العین، جمهره، تهذیب اللغه، صحاح، مقاییس، المحکم، المحیط، لسان العرب، تاج العروس و جز اینها از آن جمله اند.

 با توجه به تنوع معانی لغات ذیل مدخل «ربب» در کتب لغت، این احتمال که این معانی دارای مبدأ های اشتقاقی مختلفی باشند، قوت پیدا می کند. نتیجه تحقیق و دسته بندی معانی آن، نشان می دهد که شش مبدأ اشتقاق برای معانی متفاوت ربب و مشتقاتش محتمل است. به نظر می رسد، سه معنای اصلاح، زیاد شدن و اقامت در مکان در اثر التباس با معنای واژگان «رأب، ربو و لبّ» حاصل شده باشد. رُبّ، که به غلیظ شده و عصاره گفته می شد، دارای اصالت عربی است و دو معنای دیگر «جمع و بسیار بودن» از زبان عبری، و معنای «بزرگ و رئیس» از زبان آرامی در میان معانی مشتقات ربب دیده می شد.

برای آن که بدانیم مدلول اولیه رَبّ در میان عرب جاهلی چه بوده و ابتدا این واژه را برای چه چیز به کار رفته است، بر اساس اصول حاکم بر فراگیری زبان و تعمیم آن به وضع و تطور لغات به کشف مدلول اولیه پرداختیم. بر اساس این اصول، معانی محکیه، اسمی، جزئی و حسی دارای تقدم استعمال هستند و معانی فعلی، کلی و عقلی وانتزاعی بعد پدید آمده اند. چنان می نماید که رَبّ در اصل از «رُبّ» به معنای عصاره گرفته شده یا از «رباب» به معنای ابر یا شهری عبری که پرآب و دارای چشمه های جوشان است، اقتباس شده است یا از «ربّ» به معنای «بزرگ یا مرد خانه» گرفته شده است. اما احتمال اخیر برتر به نظر می آید؛ چون با موارد استعمال رایج در زبان عربی مناسبت بیش تری دارد.

پس از آن که منشأ های این واژه¬ها و معانی اصلی آن را به دست ¬آوردیم، تطوّرات معنایی این واژگان را در دوره های مختلف مورد بررسی قرار ¬دادیم تا بدانیم هر کدام¬ از مشتقات «رب¬ب» در چه دوره زمانی کاربرد داشته است و این مشتقات در هر دوره چه معنایی داشته¬اند.

برای بررسی تطورات معنایی ربّ و مشتقاتش به استعمال آنها در سه دوره تاریخی توجه کردیم. دوره اول عصر پیش از نزول قرآن است که جاهلی نامیده می¬شد. دوره بعدی عصر نزول قرآن است که از ظهور اسلام تا آخر دوره اموی را در برمی گیرد و آخرین دوره بعد از دوره نزول قرآن است که از اواسط قرن دوم شروع می شود.

در بررسی رب و مشتقاتش در دوره جاهلی ابتدا به شناسایی شعرای جاهلی پرداختیم؛ سپس رب و مشتقات آن را در میان آثار این شعرا جستجو کردیم. در ترجمه این اشعار که با سختی بسیاری همراه بود، تلاش شده است از شروح اشعار جاهلی بهره برداری شود.

حاصل تحقیق این است که ربّ در دوره جاهلی به معنای مالک، برده دار و پادشاه استعمال گسترده ای داشت. البته کاربرد آن درباره خدا نیز دیده شده است.

با بررسی معنای رب در دوره قرآنی می توان دریافت که معنای رب تغییر و تطوری نسبت به دوره جاهلی نداشته است.

دوره بعدی، عصر بعد از نزول قرآن نامیده می شود که مصادف با شروع دولت عباسی است. در این دوره ارتباط عرب با اقوام دیگر به واسطه فتوحات گسترده شد و کم کم کتب این ملل به زبان عربی ترجمه گردید. ایجاد علوم مختلف و استعمال واژگان در معنای اصطلاحی این علوم، باعث تطور معنایی ربّ در این دوره شد. معنای خدا کثرت استعمال یافت و معانی برده دار و پادشاه به ندرت استعمال شده؛ در حالی که در دوره جاهلی به عکس بوده است.

ربّ در میان مردم جاهلی فرد ثروتمندی بود که مالک برده و احشام بود؛ همچنین این مردم شاهد پادشاهانی بودند که درگوشه و کنار سرزمین های عربی تشکیل حکومت داده و ربّ نامیده می¬شدند.

نیز ربّ بر پادشاهانی قدرتمند اطلاق می شد که شکوه ایشان در اشعار و سخن مردم جاهلی منعکس شده بود. اعراب ربّ را صاحب صفاتی ملوکانه مانند داشتن خزائن، جنود، عرش، ملک می دانستند.

وجود حکومت های عربی، تنها وسیله اطلاع اعراب از پادشاهی نبود. آنان بر اثر ارتباط با ایرانیان و روم و همچنین داستان هایی که اهل کتاب از پادشاهان یهودی خصوصا سلیمان بر سر زبان داشتند، با خصوصیات پادشاه و ربّ آشنا شده بودند. ربّ به معنای پادشاه با همه خصوصیاتش در ذهن عرب جاهلی رسوخ کرده بود. با چنین ذهنیتی در قرآن ربّ بر پادشاه جهان یعنی خداوند به کار رفت.

 در فصل سوم به معناشناسی توصیفی ربّ در قرآن پرداخته شده و تلاش شده است تا ربّ و مشتقاتش را با توجه به کلمات جانشین، همنشین و مجاور آن در قرآن معنا کنیم و به این وسیله هاله معنایی ربّ و مشتقاتش را در قرآن توصیف نماییم.

برای رسیدن به این هدف ابتدا مشتقاتی را از «رب¬ب» که در قرآن استعمال شده¬اند، جستجو کرده و سپس با تکیه بر چگونگی همنشین ها و جانشین های آن به شناخت وجوه معنایی و حوزه معناشناختی آن پرداخته ایم.

بررسی ها نشان می دهد، از میان مشتقات بسیاری که در ذیل «رب¬ب» در کتب لغت بیان شده، تنها 5 واژه از آنها در قرآن به کار رفته است. این واژگان رب، ارباب، ربانیون، ربّیون و ربائب هستند که همگی اسامی دخیل آرامی به شمار می روند و هیچ مشتق فعلی از این ماده در قرآن به کار نرفته است.

ربّ پر تکرار ترین واژه از میان این واژگان است. این واژه که معنای اصلی آن در دوره جاهلی پادشاه و برده دار بود، در همین معنا در قرآن نیز به کار رفته است. ربّ در قران دارای دو وجه معنایی است که یکی از آنها به معنای خداست. ربّ به معنای خدا در قرآن، با واژه اله، الله، رحمن و ملک مترادف است و آیات و شواهد بسیاری در قرآن بر ترادف آنها شاهد هستند.

آنچه از میان این مترادفات تشابهات فراوانی با ربّ دارد، ملک است و رب در قرآن با ویژگی های پادشاه و ملک برای مردم معرفی می شود و دارای خصوصیاتی است که پادشاهان در قرآن با همین ویژگی ها توصیف شده اند؛ مانند داشتن خزائن، جنود، عرش، کرسی، ملک، محشور شدن مردم در برابر آنها، صف کشیدن در برابر پادشاه. بنابر این اسم رب تداعی کننده خصوصیات شاهانه ای است که عرب در ذهن داشتند و به این وسیله عظمت حکومت و قدرت بی مانند خدا را مجسم می کردند.

یکی دیگر از وجوه معنایی رب در قرآن پادشاه بشری و برده دار است که در داستان حضرت یوسف به کار رفته است.

ارباب مشتق دیگر ربّ است. ارباب در قرآن در مواردی با اولیا و شفعا و اوثان مترادف است و همه بر خدایانی دلالت دارند که همراه خدای یکتا مورد پرستش واقع شده¬اند و واژه متضاد با آن الله هستند.

ربانیون و ربّیون دو مشتق دیگر رب در قرآن هستند. این دو واژه در میان یهود به خوبی شناخته شده بودند و به واسطه ارتباط اعراب با یهودیان در میان عرب عصر نزول استعمال می شد. به طوری که پیامبر(ص) علی را ربِِّی امت نامید. ربّیون افرادی بودند که به دستورهای دین عمل می کردند و در میان یهود کسی که دارای خصال و اعمال نیکو و شهرت خوبی بود، ربّی نامیده می شد. در قرآن این واژه بر یاران راستین پیامبران که دارای ایمان خالص بودند، اطلاق شده است و در قرآن ربّیون افرادی دانسته شده اند که در راه خدا ثابت قدم بودند و در سختی ها عقب نشینی نکردند و خداوند به واسطه صبر و ثبات قدم آنها به ایشان پاداش و عطایی والا خواهد داد.

ربانیون در میان یهود مقامی بالاتر از ربّیون داشتند و مانند احبار از عالمان دین یهود محسوب می شدند. این واژه در قرآن به همین معنا به کار رفته است و ربانیون با احبار مترادف هستند. قرآن وظایف ربانیون را تعلیم کتاب، حفاظت از شریعت و حکم بر اساس کتاب خدا دانسته است. این افراد در آیاتی از قرآن به دلیل عمل نکردن به دستورات الهی مورد نکوهش قرار گرفته اند.

ربائب مشتق دیگری است که یک بار در قرآن در سوره مدنی نساء آمده است. ربائب جمع ربیبه است. در قرآن به یکی از معانی شایع آن در دوره جاهلی و عصر نزول به کار رفته است؛ یعنی دختری است که مادرش با مردی دیگر ازدواج کرده است و به سبب ازدواج مادرش با آن مرد، ازدواج پدرخوانده اش با او حرام است.

ربائب در میان حرام های سببی بیان شده است که به سبب ازدواج مادرش با آن مرد ازدواج او با شوهر مادرش حرام است و اگر این سبب یعنی ازدواج مادرش نباشد، ازدواج مرد با او بلا مانع است.


متن دفاعیه خانم قدمی از پایان نامه با نام معناشناسی علم در قرآن

پایان نامه خانم مرضیه قدمی با عنوان «معناشناسی علم در قرآن» به راهنمایی اینجانب و مشاورت آقای دکتر محمد هادی امین ناجی در مقطع کارشناسی ارشد در رشته علوم قرآن و حدیث در دانشگاه پیام نور قم به انجام رسیده و امروز ساعت 4 دفاع می شود. متن دفاعیه با ویرایش اینجانب به این قرار است:

پژوهش‌های معناشناسی، از جمله پژوهش‌های بنیادی در تحقیقات قرآنی محسوب می‌شود که نقشی اساسی در دیگر پژوهش‌ها و برداشت‌های اجتماعی از متن قرآنی دارد.

موضوع این پایان‌نامه با عنوان «معناشناسی علم در قرآن» به بررسی واژة علم با روش معناشناسانه می‌پردازد. این شیوه تحقیق در معناشناسی واژگان قرآن سابقة چندانی ندارد و کارهای ایزوتسو با عنوان مفاهیم اخلاقی در قرآن و خدا و انسان و جهان در قرآن به عنوان نخستین تحقیقات در این زمینه محسوب می‌شود. بعد از ایزوتسو نیز برخی شاگردان او مانند ماکینو شینیا تحقیقات او را هرچند به طور ناقص ادامه داده‌اند.

روش معناشناسی که در این پایان‌نامه به کار برده شده است، بسیار متفاوت از تحقیقاتی است که تا پیش از این انجام شده است. این معناشناسی بیش تر بر مباحث سنتی با پاره ای از ابتکارات مبتنی است.

معناشناسی دو مرحله دارد. در مرحله اول معناشناسی تاریخی واژه است و در آن بررسی می‌شود که آیا این واژه در طول تاریخ دچار تطور معنایی شده است یا نه و معنای اصلی و اولیه آن چه بوده است. در مرحلة دوم که معناشناسی توصیفی است، حوزة معنایی آن یعنی مترادفات و متضادها و مجاورهای آن بررسی می‌شود.

این پایان‌نامه دارای سه فصل کلی است که در فصل اول با عنوان کلیات به مباحثی مانند بیان مسئله و پیشینة تحقیق و تعریف معناشناسی و شناخت شیوة آن می‌پردازد. که با توجه به این تعاریف معناشناسی علمی است که به شناخت مفهوم واژه‌ها می‌پردازد. در ادامه این تعاریف به تعریف معناشناسی تاریخی واژه‌ها پرداخته شده  است که به مطالعة معنای واژه ها در طول زمان می پردازد.

معنا‌‌شناسی تاریخی براساس تحول معنایی واژه‌ها پایه‌گذاری شده است که دو علت خارجی و داخلی دارد. تحول داخلی واژه‌ها دخل و تصرفاتی است که اهل زبان در واژه ها پدید می آورند. تحول خارجی نیز عبارت از تغییراتی است که در مصداق و ما بازای خارجی واژه ها پدید می آید.

کلمات در مفاهیم و معانی خاصی بر مبنای نیازهای یک جامعه وضع شده‌اند و از آنجا که جامعه همانند موجود زنده‌ای دایما در حال دگرگونی و تحول است و بنیادهای نظیر دین، سیاست، آداب و رسوم، حرفه ها، ابزارهای زیستن و مانند اینها پیوسته دستخوش دگرگونی و انقلاب هستند. کلمات نیز از این تغییرات متأثرند و بارهای معنایی آنها همراه با تحولات جامعه تغییر می‌یابد و در نتیجه الفاظ قالب‌هایی برای محتواهای جدیدتر می‌شوند. این نوع از تغییر زبان را تحول خارجی می‌نامیم.

تحول و دگرگونی یک کلمه ممکن است به چند شکل صورت گیرد؛ نظیر: انتقال، تخصیص و تعمیم معنایی. همنشینی واحدهای زبانی سبب می‌گردد تا مفهوم هر واحد زبان بر مفهوم واحدهای همنشین تأثیر بگذارد و حتی منجر به افزایش یا کاهش معنایی گردد. تخصیص آن است که مفهوم و معنای واژه‌ای از آنچه در اصل بوده، کوچکتر و محدودتر گردد؛ یعنی کلمه‌ای که در اصل عام بوده، در تحولات زبان نهایتاً به معنای خاص به کار برده شود. تعمیم یا گسترش معنایی عبارت از این است که معنای اصلی و نخستین یک واژه وسعت یابد و اجزاء و قسمت بیش تری از معنا را در بر‌گیرد.

شیوة معناشناسی تاریخی از این قرار است: در مرحلة اول با استفاده از متون تاریخی و حفظ ترتیب آن‌ها نمونه‌های استعمال لغت را از آن‌ها استخراج و تطورات به وجود آمده در آن را بررسی می‌کنیم؛ در مرحلة دوم اگر ترتیب معنایی لغت قابل شناسایی نبود، از پیش‌فرض‌های حاکم بر زبان‌آموزی کودک استفاده می‌کنیم؛ مانند تقدم معانی محکیه؛ یعنی آن معنایی که حکایت از صوت طبیعی است و تقدم معانی پیرامونی که نزدیک ترین معانی به محل زندگی اهل زبان است و تقدم معانی حسی و تقدم معانی جزئی و اسمی است.

در معنی‌شناسی توصیفی (هم‌زمانی) هم واحدهای زبان در یک مقطع زمانی بررسی می‌شود و در چنین شرایطی به تغییر معنی در طول زمان توجه نمی‌کنیم. در حقیقت معنی‌شناسی هم‌زمانی با استفاده از شرایطی مانند بافت کلامی و غیر کلامی در یک زمان صورت می‌گیرد. اهمیت این مرحله از معنی‌شناسی و تأثیر بافت در معنی تا حدی است که گاهی کلمات معنای اساسی و سابق خود را از دست می‌د‌هند؛ به عنوان مثال می‌توان به معنای کَفَرَ اشاره کرد که معنای اصلی آن «ناسپاسی» کردن و «ناسپاس بودن» است و در نقطة مقابل شَکَرَ قرار دارد اما با قرار گرفتن در بافت قرآنی و اسلامی کم کم از معنی اصلی «ناسپاسی» خود انحراف پیدا کرده و به معنای بی‌باوری و نفی ایمان تبدیل شده است. ایزوتسو این معنای واژه را معنای نسبی واژه نامیده است که در فهم و دید واقعی نسبت به معنای اصلی یک کلمه تأثیر زیادی دارد. به باور او، معنای اصلی کلمات در تصورات اجتماعی و فرهنگی محیط و بافت قرار گرفته  است.

کشف معنا در معنی‌شناسی توصیفی با توجه به حوزة معنایی و روابطی مانند هم‌معنایی یا ترادف معنایی، تضاد یا تقابل معنایی، روابط جانشینی و هم‌نشینی، بافت درون زبانی یا سیاق جمله و بافت برون‌زبانی یا مکان و زمان بیان جمله و مخاطب صورت می‌گیرد.

 فصل دوم که شروع متن اصلی پژوهش است، معناشناسی تاریخی واژة علم نام دارد. در این فصل در ابتدا برای دست‌یابی به معنای اصلی و تطور تاریخی این واژه، دخیل یا اصیل بودن این واژه بررسی می‌شود. با توجه معیارهای متصرف و منصرف بودن واژه‌های عربی، اصیل و عربی دانسته شده است؛ ولی برخی کلمات مرتبط با آن مانند عیلام و عالَم دخیل به شمار رفته اند. در بررسی مشتقات آن هم سه ریشة معنایی برای آن یاد کرده اند که عبارت اند از: نشان و اثر، علامت جنگ و دانش و دانستن. ریشة معنایی نشان و اثر مشتقاتی از جمله عالِم، علیم و علّام را در برمی‌گیرد. ریشة معنایی علامت جنگ هم مشتقاتی از جمله عَلَم، أعلام، عَلماء و أعلم را شامل می شود. نشان و اثر هم مشتقاتی از جمله مُعلَم، معلوم، علامة، اُعلومة و عیلام و عیلم را شامل می‌شود. به نظر می رسد، معنای اولیه آن عبارت از عَلَم به معنای کوه و علامت باشد که متضمن معنای هدایت گری نیز هست. با توجه به بررسی‌های انجام شده در این فصل، علم در دورة قبل از قرآن به دو وجه معنایی وحی و آگاهی بشری آمده است. در ادامة بررسی تطور معنایی علم، علم در دورة قرآنی ملاحظه شده است که آن همچنان به همان وجوه معنایی وحی و آگاهی به کار رفته است. علم در دورة بعد از قرآنی، در عرف‌های خاص دچار تطور معنایی از نوع شده است. برای مثال در منطق و فلسفه به مفهومی عامی تطور یافته است که آن را به دو قسم علم حصولی و علم حضوری تقسیم کرده اند. در عرفان معنای نوری الهی دانسته شده است که بر قلب مؤمن القاء می‌شود. علم در منابع فقه به معنای معرفت یقینی در مقابل معرفت ظنّی به کار رفته است.

در فصل سوم که معناشناسی توصیفی علم است، با توجه به ضوابط معناشناسی توصیفی از جمله روابط جانشینی و همنشینی وجوه معنایی وحی بررسی شده است. در دورة قرآنی بیش تر به بررسی مواردی از کاربردهای علم پرداخته شده است که در تفاسیر مورد اختلاف است. آیة  7 سوره آل عمران از آن جمله است که در تفاسیر معنای علم را در آن به طور مطلق گرفته اند؛ حال آن که نوع سیاق و همنشین های آن به معنای وحی و کتاب آسمانی است؛ یعنی کسانی که مؤمن و راسخ در وحی و کتاب آسمانی هستند، می گویند: ما به آیات متشابه ایمان داریم.

پس از آن به منظور کشف روشن تر معنای علم به بررسی حوزة معنایی آن در وجوه مختلف معنایی اش پرداخته ایم. ابتدا به مترداف‌ها و متضادهای آن در وجه معنایی وحی و کتاب آسمانی پرداخته شده است. مترداف‌های آن عبارت از قرآن، سلطان، برهان، کلام الله، هدی، صحیفه و نبأ و متضادهای آن عبارت از سفه و ظن و هوی است.

حوزة معنایی علم در وجه معنایی آگاهی بشری نیز شامل مترادف‌هایی مانند رأی، ظن، شک، تعقل، تفکر و وجد می‌شود. علم در این وجه معنایی فقط یک متضاد دارد که جهل است.

در ادامه وجوه و حوزة معنایی مشتقات علم هم بررسی شده است. علیم به عنوان یکی از مشتقات ذکر شده در قرآن دارای دو وجه معنایی آگاه به طور مطلق و آگاه به وحی است. مُعَلَّم یکی دیگر از مشتقات علم است که تنها در یک‌جا از قرآن ذکر شده است.

معلوم از مشتقات علم، به معنای رقم‌زده شده، معین و قطعی است. در موارد متعددی با توجه به آیات متحدالموضوع و روابط جانشینی، دارای مترادفاتی مانند مرقوم، مؤجل و معدود است.

عالم در دو جای قرآن تکرار شده و به یک وجه معنایی آگاه و دانشمند است. این مشتق از علم با هم‌نشین‌هایی مانند عقل و آیات به کار رفته و به معنای کسی است که در آیات و نشانه‌های الهی می‌اندیشد.

علماء جمع عالِم است و در آیاتی که کاربرد دارد به معنای آگاهان به وحی الهی است و با اهل الکتاب و اوتواالکتاب مترادف است.

أعلام جمع عَلَم است و در دو موردی که در قرآن آمده و به معنای کوه‌های ثابت و استوار به کار رفته و برای بیان بزرگی کشتی‌هایی بزرگ به کار برده شده است.

عالَم که دخیل به شمار آمده و بسا ممکن است، مبدأ اشتقاق آن از علم جدا باشد در آیات مختلف دارای دو وجه معنایی است: یکی مردم؛ مثل: یا بَنی‏ إِسْرائیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتی‏ أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعالَمینَ (بقره، 47)؛ وَ اصْطَفاکِ عَلى‏ نِساءِ الْعالَمِینَ‏ (آل عمران، 42)؛  لِیَکُونَ لِلْعالَمِینَ نَذِیراً (فرقان، 1)؛ أَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِینَ (اعراف، 80). در این آیات «العالمین» به معنای تمام موجودات جهان و حتی تمام مردم جهان در هر عصر و مصر هم به کار نرفته است؛ بلکه به معنای همان مردمی است که در عصر و مصر مربوط بودند.

علامات از دیگر مشتقات علم، به معنای نشانه هاست.